کلام ناب
یکی از امتیازات ایشان که شاید بتوان گفت در زمان غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف برای هیچکدام از فقها و علما پیش نیامده اشتغال ایشان به پاسخگویی استفتائات در حدود 80 سال است.
آیا صحیح است که راز غیبت امام را منحصر به حکمتى نماییم که پس از غیبت معلوم مى گردد؟
چگونه در بحث ولایت فقهاء به توقیع شریف که سنداً و دلالتاً مخدوش است تمسّک مى شود؟
چگونه غیبت امام با تماس مردم و استغاثه از آن حضرت مفهوم پیدا می کند؟
اگر حکایت هایى در مورد مداخله حضرت در عصر غیبت، در امور براى شخصى یقین آور نباشد، چگونه مى توان براى امام غایب فایده اى تصوّر نمود؟
نصب امام در صورتى که غایب از انظار باشد و متصرّف در امور و رتق و فتق و اصلاح احوال جامعه نباشد، چه فایده اى دارد؟
آیا احادیث «امان» عقلاً صحیح است؟ چرا با وجود امام علیه السلام، شاهد بلایاى ارضى و سماوى هستیم؟
آیا روایاتى که علم ما کان و ما یکون را براى امام ثابت مى کند، صحیح است؟ در صورت صحّت، چرا اقدام به هلاکت خود مى نمودند؟
س. از خطيبى شنيدهام كه حضرت على علیه السلام از شهادت خود در روز بيست و يكم رمضان به وسيله «ابنملجم» ـ عليه اللعنة ـ آگاهى داشته است. چرا علاج واقعه را قبل از وقوع نكردند با وجود آنكه قرآن فرموده: (لَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ)؟
ما معتقد به عصمت انبیا هستیم؛ اما در قرآن آیاتى هست که از ظاهر آیه برمى آید که بعضى از انبیا از پروردگار طلب مغفرت نموده اند؛مانند حضرت آدم و حضرت یونس و به ویژه در مورد موسى بن عمران در سوره «قصص» آیاتى به چشم مى خورد که صراحتاً دلالت دارند که حضرت موسى یک نفر را کشته و سپس اقرار مى کند که این عمل، عمل شیطان بوده؛ آنگاه تقاضاى عفو و بخشش مى کند، و خداوند متعال هم او را عفو مى نماید. مستدعى است نظر جامع و مستدلّ خود را مرقوم فرمایید.