کلام ناب
سیر حوزه هاى علمى شیعه از نگاه آیت الله العظمی صافی
هدایت افزایی و جهالت زدایی در محضر امام رضا علیه السلام
شرط قبولی توحید در کلام امام رضا علیه السلام
بمناسبت روز بزرگداشت مقام علمی محدث جلیل القدر ثقه الاسلام شیخ کلینی رحمه الله علیه
دعای امام رضا علیه السلام برای احیاگران امر اهل بیت علیهم السلام
مریم دوران – بزرگداشت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
در سوگ پیشوای معرفت و فضیلت بمناسبت شهادت امام صادق علیه السلام
معارفی از زندگانی حضرت امام صادق علیه السلام
اولاً آیا براى سادات جایى به نام «زمهریر» به جاى جهنم نیامده است و همه انسان ها را در رسیدگى به اعمالشان یکسان برشمرده است؟ ثانیاً: آیا بردن سادات گناهکار به جایى به نام «زمهریر» به جاى جهنّم، با عدل الهى ـ که همه انسان ها را یکسان مى داند و در رسیدگى به اعمالشان تفاوتى قائل نیست ـ ناسازگار نیست؟
فی حدیث عن رسول الله صلی الله علیه و اله و سلم: قَالَ اللهُ تَبَارَک وَتَعَالَى کلُّ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ هُوَ لَهُ غَیرَ الصِّیامِ هُوَ لِی، وَأَنَا أَجْزِی بِهِ» (خصال). مراد از فرمایش خداى تعالى چیست؟
با اینکه خداى تعالى مى فرماید: «وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیرَ الزَّادِ التَّقْوَى»، و به همین آیه هم در نهج البلاغه استناد شده است، چگونه به حضرت امیر علیه السلام نسبت داده شده که فرمود: وَحَمْلُ الزَّادِ أَقْبَحُ کلِّ شَیءٍ إِذَا کانَ الْوُفُودُ عَلَى الْکرِیمِ
با توجه به «اَلنَّاسُ کلُّهُمْ هَالِکونَ إِلَّا الْعَالِـمُونَ ... إلخ» که بالأخره مخلصین را نیز در خطر عظیم مى داند، عاقبت کار همه طبقات خیلى مشکل و ناراحت کننده به نظر مى رسد؛ بنابراین تکلیف چه مى شود؟
از بعضى از علما شنیده شده که روایت داریم اگر کسى به حج مشرّف شود، بعد از برگشتن از مکه، خداوند متعال براى آن حاج، تا چهار ماه، گناه ـ هرچه باشد ـ نمى نویسد. بفرمایید که آیا چنین روایتى داریم یا نه؟ و بر فرض بودن روایت، سندش صحیح است یا نه؟ و در صورت صحّت، آن روایت را چطور معنى نماییم؟
در احادیث است که ثواب عمل بسیار کوچک گاهى به اندازه عمل بزرگ تعیین شده است. مثلاً کسى که صد مرتبه «سبحان الله» بگوید افضل است از بردن صد قربانى در حج؛ یا اینکه اگر کسى سه مرتبه صلوات بفرستد، ثوابش را به جز خدا کسى نمى تواند بنویسد. آیا این احادیث صحیح است؟
در کتاب نهج الفصاحه (صفحه 260، روایت شماره 1254) چگونه مى شود که شوخى و جدّى آن یکى باشد در رجوع یحتمل مصداق داشته باشد؛ ولى در نکاح و طلاق که قصد انشاء و حضور عدلین لازم است چطور؟ لطفاً مشروحاً بیان فرمایید.
در کتاب نهج الفصاحه (صفحه 260، روایت شماره 1254) چگونه مى شود که شوخى و جدّى آن یکى باشد در رجوع یحتمل مصداق داشته باشد؛ ولى در نکاح و طلاق که قصد انشاء و حضور عدلین لازم است چطور؟ لطفاً مشروحاً بیان فرمایید.
در حدیث قدسى آمده است: «گنج پنهانى بودم، دوست داشتم شناخته شوم؛ پس مردم را آفریدم براى اینکه شناخته شوم». پس چرا انسان ها از تفکر در خدا منع مى شوند؟ و راه شناخت خداوند چیست؟
آیا در همه موارد مى توان به قرآن استخاره کرد یا موارد خاصى دارد فى المثل در مورد طلاق گرفتن یا نگرفتن مى شود استخاره کرد یا نه؟ و دیگر اینکه اگر شخصى استخاره کند و به آن عمل نکند چگونه است؟