حدیث روز
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله: کسی‌که قائم از فرزندان مرا انکار کند، پس همانا مرا انکار کرده است - مصدر کتاب منتخب الاثر تألیف آیت الله العظمی صافی قدس سره

چهارشنبه, ۱۲ شهریور , ۱۴۰۴ Wednesday, 3 September , 2025 ساعت ×
دلیل مرد بودن مرجع تقلید
۱۲ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۲:۲۰
چرا باید مرجع تقلید مرد باشد؟ مگر نه اینکه زن و مرد از هیچ نظر (عقلانى) با هم تفاوت ندارند و در محدوده پارسایى هم مانند یکدیگرند؟
پ
پ

دلیل مرد بودن مرجع تقلید

سوال: چرا باید مرجع تقلید مرد باشد؟ مگر نه اینکه زن و مرد از هیچ نظر (عقلانى) با هم تفاوت ندارند و در محدوده پارسایى هم مانند یکدیگرند؟

 

جواب: اما اینکه نوشته اید: «زن و مرد از هیچ نظر (عقلانى) با هم تفاوت ندارند»،

اولاً، این اظهار و ادعا را کسى مى تواند بنماید که زن و مرد و اساساً انسان را از تمام جهات و ابعاد مختلف شناخته باشد. تا آنجا که ما اطّلاع داریم هزاران دانشمند و محقّقى که در طول تاریخ تا این زمان درباره انسان تحقیق و بررسى و کاوش کرده اند، اعتراف دارند، چنان که شایسته است این موجود و جنس زن و مرد را نشناخته اند و همچنان باید براى شناخت بیشتر این موجود کاوش و تحقیق ادامه یابد.

چه بسا تا هر کجا هم این کاوش ها پیش برود و مجهولاتى معلوم شود باز مجهولات و نقاط ناشناخته اى همچنان مجهول مانده باشد؛ بلکه مى توان گفت با شناخت بیشتر و کاوش زیادتر، کثرت این ابعاد ناشناخته بیشتر مکشوف مى شود و با معلوم شدن هر مجهول، مجهولات بیشترى را در برابر خود مى بیند. شاید یکى از معانى «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ» همین باشد که شناخت انسان ـ چنان که باید ـ میسّر نیست و به پایان نمى رسد. وقتى انسان از معرفت خود عاجز و ناتوان باشد چگونه مى تواند به حقیقت حق و خالق خود معرفت پیدا کند و همان طور که معرفت شخص به خودش اجمالى است و تفصیلى نیست به طریق اولى معرفت او به خدا هم اجمالى است.

ثانیاً، اگرچه در بین بانوان زنانى مى باشند که در توان عقلى از نوع مردها و اکثریت آنان قوى تر و رشد فکرى بیشتر دارند؛ ولى برحسب نوع، زنان از مردان عاطفى تر و احساساتى تر و لطیف تر و رحم و مهرشان بیشتر است؛ هرچند همه داراى عقل مى باشند و آیاتى که در قرآن مجید در آنها از صاحبان عقل و تفکر تمجید و توصیف شده ـ چنان که شامل مردان است ـ شامل بانوان نیز هست و «أُولِی الْأَلْبَابِ» و «لِأُولِی النُّهَى» بر هر دو اطلاق شده است.

با این وجود مردان برحسب نوع از زنان در تدبیر و سخت گیرى و مدیریت و صلابت نفس، قوى ترند و کمتر از زنان تحت تأثیر عوامل جالب رأفت و رحم و گذشت قرار مى گیرند؛ بنابراین مرد براى یک سلسله وظایف خاص برحسب نوع مناسب تر است و زن هم براى یک سلسله وظایف دیگر. چنان که برحسب اندام و ساختمان جسمى هر کدام تکویناً یا تشریعاً مناصب و وظایف مناسب خود را دارند، بی آنکه هیچ یک از صلاحیت هایى که دارند در عالم تشریع یا تکوین محروم شده باشند.

بر این اساس اگر مرد را به وظایفى که بر روح سنگین و بالطبع نگرانى و تشویش خاطر و غصّه دارد، تکلیف کرده باشند و زنان را از آن معاف کرده باشند، این محرومیت نیست؛ بلکه خلاصى از ناآرامى فکر و اضطراب است. اصلاً در عالم تکوین و تشریع محرومیت نیست؛ یعنى احدى از آنچه باید داشته باشد، محروم نشده است؛ هرچند ما بر همه این جهات آگاه نشویم.

با توجه به این نکات معلوم مى شود که در هر جا بین این دو جنس تکویناً و تشریعاً تفاوت هایى باشد، اگر به غیر از آن مقرّر شود، امور از طریق مستقیم و اعتدال خارج مى گردد. این تعبیر تفاوت هم در اینجا کوتاه است؛ چون تفاوت در شرایط متساوى تفاوت حقیقى است و در اینجا تفاوت نیست و همان مثال (جهان چون خطّ و خال و چشم و ابرو است) که هیچ یک از آنها با هم تفاوت و اختلاف ندارند و هرکدام همان که هستند و باید باشند، هستند.

بر این اساس اسلام که اکمل و خاتم ادیان است زن را در مقام انسانیت و کسب کمالات در ردیف مرد قرار مى دهد:

«وَمَنْ یعْمَلْ مِنَ الصَّالِـحَاتِ مِنْ ذَکرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُومِنٌ فَأُولَئَک یدْخُلُونَ الْـجَنَّه وَلَا یظْلَمُونَ نَقیراً» و «مَنْ عَمِلَ صَالِـحاً مِنْ ذَکرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُومِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاه طَیبَه وَلَـنَجْزِینَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کانُوا یعْمَلُونَ»، همان طور که به مردان تقرّب به خدا و رستگارى و دخول به بهشت و حیات طیبه را در سایه ایمان و عمل صالح، وعده و نوید داده، به زنان نیز على السواء با مردان همین بشارت را داده است. در فرهنگ اسلام هرکس از نیل به این مقامات و کسب کمالات معنوى محروم شود، محروم حقیقى است.

بر این اساس با توجه به کلّ نکات دقیقى که به آن اشاره شد در تعالیم اسلامى اگر در مواردى تکالیف خاصى به عهده زنان یا مردان گذاشته شده باشد، بر اساس وحى و شناخت واقعى خداوند متعال از این دو جنس است. چه بسا بسیارى از حکمت ها و نکات آنها را ما درک نمى کنیم؛ اما مى دانیم و تسلیم حکم خدا هستیم که او است که ما را چنان که باید مى شناسد و مصلحت ما را مى داند. اگر حتى در عبادات گاه تکلیف آنها در صورت با هم یکى نباشد، مسئله مربوط به مصلحت این دو جنس است.

مثلاً اگر براى مرد در حج (استلام حجر) دست کشیدن به حجرالاسود و بوسیدن آن یا بلند گفتن تلبیه یا هروله بین «صفا» و «مروه» مستحب باشد و براى زن مستحب نباشد، این مسئله مربوط به این نیست که زن کمتر مورد عنایت قرار گرفته است. این مسئله جهت حفظ حشمت و احترام و مقام زن است که بر استلام حجر و جهر به تلبیه و… رجحان دارد. در نماز نیز از این تکالیف وجود دارد. در احکام ارث، در احکام قضا، در شهادات، در جهاد و دفاع، همه جا احکام بر اساس حکمت هاى الهى و مصالح اجتماعى و حفظ شئون و شخصیت زن و نظام کلّ جامعه است.

اصل همان است که در دو آیه قبل به آن اشاره شد و در آیات دیگر مثل: «إِنَّ الْـمُسْلِمینَ وَالْـمُسْلِمَاتِ وَالْـمُومِنینَ وَالْـمُومِنَاتِ وَالْقَانِتینَ وَالْقَانِتَاتِ… أَعَدَّ اللهُ لَـهُمْ مَغْفِرَه وَأَجْراً عَظیماً» بیان شده است که فقط ایمان و عمل صالح براى زن و مرد وسیله کسب کمال حقیقى و نیل به غرض غائى و فایده نهایى از خلقت زن و مرد است؛ همه چیز و همه احکام فرع این اصل است و اگر کسى در اینجا محروم شده باشد، محروم است.
این طرز تفکر اسلامى و فرهنگ ما مسلمین است؛ بر خلاف بسیارى از دیگران و فکر غالب زمان ما که متاسّفانه بسیارى از زنان و مردان مسلمان نیز به آن مبتلا شده اند. بر اساس این فکر کلّ محرومیت ها از لحاظ مادّیات و مناصب و مقامات ظاهرى ملاحظه مى شود؛ مثلاً «کلینتون» محروم نیست؛ چون با انواع تقلّب و شیطنت ها، رئیس جمهور شده و دیگران محروم اند؛ چون به این پست نرسیده اند؛ اما از نظر اسلام آنکه صاحب منصبى مى شود ـ هرچند به حق باشد ـ مسئول و مکلّف شده است و بار بسیار سنگینى را به دوش گرفته است. غرض اینکه باید دید اسلامى ما وسیع باشد که بتوانیم احکام اسلام را ـ چنان که هست ـ تعبیر و تفسیر کنیم و در برابر آن ـ چه مرد و چه زن ـ خاضع و تسلیم باشیم.

راجع به مرجعیت هم نظر مشهور بر همین ملاحظات موجّه مى شود و افتا و فتوا از سنگین ترین و خطرناک ترین امور است؛ بنابراین بعضى از بزرگان تا مى توانستند و تکلیف عینى آنها نمى شد از فتوا دادن احتراز مى کردند.

به هر دلیل و از هر نظرى که شرط مرجعیت ذکورت باشد فقیه محقّق مرجع عالی مقام آیت الله خوئی ـ به شرحى که در یکى از تقریرات دروس ایشان است ـ ادلّه اى را که براى اشتراط ذکورت در مرجع تقلید مطرح است، مورد بررسى و بحث قرار داده و به این نتیجه مى رسند که نظر اشتراط که از تعالیم اسلام و آنچه مقصود از کمال زن و مرد و نظام اجتماع و جهات راجع به سعادت هر دو جنس است استفاده مى شود، مسئله اى است که مرتکز قطعى اذهان متشرّعه و اهل شرع است که البته درعین حال به مفهوم صحیح، نه هیچ حقّ مالى و سود به جنس مرد اعطا شده و نه زن از حقّ مالى و انتفاعى محروم شده است و مسئله مسئله، تکلیف و مسئولیت است که مثل جهاد بر مرد واجب است و زن به آن مکلّف نیست…».

با این دید اسلامى براى زن محرومیتى نیست؛ بلى، اگر خداى ناخواسته آن را وسیله نیل به دنیا و جاه بدانیم و نیل به دنیا را غرض از این حیات دانسته باشیم، زن محروم شده و باید هرکس به هر وسیله اى که مى شود ـ ولو صلاحیت نداشته باشد ـ در پى کسب این منصب و مناصب دیگر باشد؛ ولى گفته شد که این فرهنگ اسلام و ارزش اسلامى نیست؛ این درست ضدّ مکتب اسلام و ارزش هاى اسلامى است. «وَمَا هَذِهِ الْـحَیاه الدُّنْیا إِلَّا لَـهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَه لَـهِی الْـحَیوانُ لَوْ کانُوا یعْلَمُونَ».

بیشتر مسائلى که در مورد بانوان و شرکت آنها در بعضى از کارهاى مردان و گرایش هاى دیگر است، همه به واسطه عدول از این فرهنگ «دار الآخره لهی الحیوان» به فرهنگ دنیاى لهو و لعب است که اگر ملاحظه کنید، مظاهر این فرهنگ شیطانى بسیار است.

ما باید ـ مرد و زن ـ دقیقاً در روشنایى هدایت قرآن مجید و احادیث شریفه این مظاهر را از یکدیگر جدا کرده و ربط هر یک از مظاهر را به این دو فرهنگ و دو بینش و بصیرت بشناسیم. در فرهنگ و تربیت اسلام عهده دارى مشاغل و مناصب عمومى ـ اگر واجب عینى نباشد و نظر به ملاحظات معنوى نباشد ـ مورد استقبال شخص مومن قرار نمى گیرد و کسى صرفاً براى نیل به مقام و منصب خود را کاندیدا و نامزد نمى کند تا چه رسد به اینکه براى آن تلاش و فریبکارى تبلیغات نماید و به تطمیع و غیره متوسّل گردد. همان فرمایش امیرالمومنین علیه السلام که به «ابن عباس» فرمود: نزد من امارت و حکومت کردن بر مردم به قدر این کفش پاره بها ندارد «إِلَّا أَنْ أُقِیمَ حَقّاً أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلاً».

مسئولیت اقامه حق و برقرار کردن عدل و دفع باطل و ظلم موجب مى شود که شخصى مثل امیرالمومنین علیه السلام تن به قبول این پست و منصب بدهد. این تکلیف است، این نحله و عطیه و جایزه نیست که کسى بگوید مثل حضرت فاطمه زهرا ـ سیده نساء العالمین ـ از آن محروم شده و به شوهرش عطا شده است.

به عکس هرچه شما در جوامع غربى بروید و بررسى کنید به این حساب محرومیت ها است، وقتى زندگى مترفانه کاخ سفید و حالات مرد اول کشورى مثل آمریکا با بانوى اول آنها را ببینید که بیان وضع و حال آنها با عفّت قلم سازگار نیست، با آن سنت ها و فرهنگ ها زن اگر وزیر یا وکیل یا قاضى و… نباشد، محروم است؛ چنان که مرد هم وقتى به آن نرسید، محروم شده است.

اما این فرهنگ منحط و مبتذل کجا و فرهنگ اسلام کجا، خلاصه باید در بررسى همه مسائل، این دو فرهنگ با هم اشتباه نشود، فرهنگ اسلامى را از دید غربى ها مطالعه نکنیم و ضمناً هم فراموش نکنیم که ما مسلمانیم و به اسلام و احکام اسلام ایمان داریم.

 

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وبسایت منتشر خواهد شد.