حدیث روز
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله: کسی‌که قائم از فرزندان مرا انکار کند، پس همانا مرا انکار کرده است - مصدر کتاب منتخب الاثر تألیف آیت الله العظمی صافی قدس سره

شنبه, ۱۹ آبان , ۱۴۰۳ Saturday, 9 November , 2024 ساعت ×
طلب مغفرت پیامبران با توجه به مقام عصمت آنها به چه علت بوده است؟
۰۵ آبان ۱۴۰۳ - ۱۲:۲۵
ما معتقد به عصمت انبیا هستیم؛ اما در قرآن آیاتى هست که از ظاهر آیه برمى آید که بعضى از انبیا از پروردگار طلب مغفرت نموده اند؛مانند حضرت آدم و حضرت یونس و به ویژه در مورد موسى بن عمران در سوره «قصص» آیاتى به چشم مى خورد که صراحتاً دلالت دارند که حضرت موسى یک نفر را کشته و سپس اقرار مى کند که این عمل، عمل شیطان بوده؛ آنگاه تقاضاى عفو و بخشش مى کند، و خداوند متعال هم او را عفو مى نماید. مستدعى است نظر جامع و مستدلّ خود را مرقوم فرمایید.
پ
پ

طلب مغفرت پیامبران با توجه به مقام عصمت آنها به چه علت بوده است ؟

سوال: ما طایفه امامیه معتقد به عصمت انبیا ـ عموماً ـ و همچنین عصمت و طهارت حضرات معصومین علیهم السلام هستیم؛ اما در قرآن عظیم آیاتى مشاهده مى شود که از ظاهر مفهوم و مدلول آیه شریفه برمى آید که بعضى از انبیا از پروردگار طلب مغفرت نموده اند؛مانند حضرت آدم و حضرت یونس و به ویژه در مورد موسى بن عمران در سوره «قصص» آیاتى به چشم مى خورد که صراحتاً دلالت دارند که حضرت موسى یک نفر را کشته و سپس اقرار مى کند که این عمل، عمل شیطان بوده؛ آنگاه تقاضاى عفو و بخشش مى کند، و خداوند متعال هم او را عفو مى نماید.

آیات دیگرى نیز هست که براى پرهیز از اطاله کلام از ذکر آن خوددارى شد. مستدعى است نظر جامع و مستدلّ خود را مرقوم فرمایید.

 

جواب: طلب مغفرت از خداوند متعال، منافى با مقام عصمت نیست و در آیات و ادعیه بسیار دیده مى شود.

قرائن حالیه قطعیه دلالت دارند بر اینکه: انبیا و ائمه علیهم السلام در این ادعیه به مناسبت حال، درک عجز و ناتوانى و فقر و حاجت ذاتى خود در برابر عظمت مقام ربوبیت و کثرت نعمت هاى او و اینکه از عهده بشر اداى حقّ شکر این نعم خارج است، از خداوند آمرزش مى خواسته اند؛ و از قصور امکانى خود در برابر غنا و کمال حضرت بارى تعالى شرمنده و حتى از اظهار شرمندگى نیز عذرخواهى نموده و مجازاً و استعظاماً اعمال مباحه را گاه ظلم و گاه خطا مى شمرده اند و با این بیانات لطیف ـ که حاکى از درک حقایق عالى و بسیار متعالى است ـ وجدان خود را که در مقام شکر نعم با پوزش از عجز، از شکر عاجز و قاصر مى دیدند، تا حدّى آرام مى ساخته اند.

اینجا مقام «حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَیئَاتُ الْـمُقَرَّبِینَ» است. اینجا در مباح و حلال هم عذرخواهى مى شود و آن را ظلم مى نامند.

آنها مى دانند که در هر کار مباح و حلالى که انجام داده مى شود، چقدر بنده از مخلوقات الهى را باید وارد کار نماید، تا یک عمل مباح انجام دهد. آنجا باید از خداى این همه مخلوقات عذرخواهى کرد که آنها را در میدان اطاعت و انجام کارهاى غیرواجب و غیرمستحب وارد کرده، و در کارهاى مباحى که کمالى از آنها حاصل نمى شود و تقرّبى نمى آورد، استخدام کرد، هرچند این کار نیز لازم وجود بشرى باشد، ولى بسا چون کار، کار حیوانى یا مشترک بین انسان و حیوان است، آنان که چشم بینا و متوجه دارند عذر مى خواهند و از خداى آفریننده این همه میلیاردها مخلوقاتى که در این کار مباح آنها را وارد کرده و بسیارى از آنها کار را انجام داده اند، عذر مى خواهند.

در اینجا مطلب، خیلى باریک و دقیق است؛ و هرچه ما بگوییم چون از افق آنان که این دعاها را انشا کرده اند و در مقام حمد و شکر و ستایش و سپاس، نیایش و دعا، تضرّع و زارى و فقر و اظهار حاجت دنیا این جمله ها را عرض مى کرده اند بسیار فاصله داریم، باز هم حقیقت مطلب بیان نشده است.

اجمالاً قراین حالیه و شواهد قطعیه، این معنى را روشن و مسلّم مى سازد که مفاد و مدلول این جمله ها وقتى از پاکان و انبیا و اولیا و کسانى که دون آنان در رتبه هستند صادر شود، غیر از مفاد و مدلولى است که در مقامات دیگر از گناهکاران و آلودگان و پشیمانان صادر مى شود. بنابراین، طلب مغفرت و اظهار عجز از عبودیت با مقام عصمت منافات ندارد؛ بلکه موید رسوخ آن مقام شامخ و شاهد بر آن قوّه قدسیه و کمال نفس آنها است.

اما در خصوص این آیه شریفه؛ ازجمله وجوهى که محتمل است معنى و مراد باشد یکى این است که در (هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّیطَانِ‏)[1] مشارالیه، ترک اولایى باشد که در نظر خود موسى علیه السلام از او صادر شده؛ یعنى در موقعى که ظاهراً تقیه، اولى بوده، ترک تقیه کرده است.

یا با اینکه دفع قبطى به نحوى که موجب قتل او نشود امکان داشت ـ هرچند قتل او نیز جایز بود ـ او را به نحوى که سبب قتل او شد، از اسرائیلى دفع کرد.

یا اینکه بنى اسرائیل برابر فرعون مقاومت نمى کردند و از قتل فرعونیان و مخالفت علنى پرهیز مى کردند، و منتظر فرمان خدا و ظهور پیغمبر جدید بودند، که در تحت ریاست و رهبرى او قیام کنند، موسی علیه السلام در اینجا پیش از وقت مخالفت خود را آشکار ساخت. هرچند این کار نیز از مقدمات قیام موسی علیه السلام بود و فى حد نفسه هم هیچ اشکالى نداشت، بلکه پسندیده بود؛ به احتمال اینکه شاید آینده براى این گونه مقاومت ها مناسب تر باشد، این گونه اظهار کرد؛ و جمله «هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّیطَانِ‏» به جهت استعظام این ترک اولى است.

وجه دیگر که معتبر و برحسب بعضى تفاسیر روایت شده است؛ این است که مشارالیه هذا، اقتتال آن دو نفر باشد، نه آنچه از موسى علیه السلام صادر شد.[2]

بنابر احتمال اول، عذرخواهى از همان ترک اولى است، و بنابر آنچه روایت شده مراد این است که: خود را در ورود به مدینه در غیر موضع و معرض خطر قرار داد؛ و «فَأَغْفِرْ لِی» یعنى «اُسْتُرْنِی»؛ یعنى مرا از نظر اعدا مستور فرما که مرا نبینند و خدا هم او را مستور کرد و حفظ نمود.

بعضى احتمالات دیگر نیز متصوّر است؛ مثل اینکه مرجع ضمیر «قال» شخص اسرائیلى باشد و «هذا»، اشاره به «اقتتال» یا «جهل موسى» باشد.

موید اینکه: مراد از این جمله «هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّیطَانِ‏» و امثال آن، چیزى که منافى با مقام عصمت و عدم تسلّط شیطان بر نفوس زکیه قدسیه انبیا باشد، نیست، بعض آیات صریحه قرآن است؛ مثل

(إِنَّ عِبَادی لَیسَ لَک عَلَیهِمْ سُلْطَانٌ)؛[3]

و

(إِلَّا عِبَادَک مِنْهُمُ الْـمُخْلَصِینَ‏).[4]

 


[1]. قصص، 15.

[2]. ر.ک: فیض کاشانی، تفسیر الصافى، ج۴، ص۸۴؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ج۴، ص۱۱۹؛ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج1، ص198-۱۹۹، باب 5 (ذکر مجلس آخر للرضا7 عند المأمون فی عصمه الأنبیاء:؛ و آیه )قَالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسی‏( (قصص، ۱۶).

[3]. اسراء، 65.

[4]. حجر، 40؛ ص، 83.

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وبسایت منتشر خواهد شد.