حدیث روز
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله: کسی‌که قائم از فرزندان مرا انکار کند، پس همانا مرا انکار کرده است - مصدر کتاب منتخب الاثر تألیف آیت الله العظمی صافی قدس سره

پنجشنبه, ۷ فروردین , ۱۴۰۴ Thursday, 27 March , 2025 ساعت ×
حضرت ابوطالب یگانه حامی بزرگ پیامبر (ص) و اسوه مقاومت و ایمان
۱۵ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۲:۲۹
رمضان در تاریخ – سلسله نوشتارهای مرجع ولائی آیت الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره – شماره 2 – روز هفتم ماه رمضان رحلت حضرت ابوطالب علیه السلام یگانه حامی بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله و اسوه مقاومت و ایمان
پ
پ

رمضان در تاریخ – سلسله نوشتارهای مرجع ولائی آیت الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره – شماره 2 – روز هفتم ماه رمضان رحلت حضرت ابوطالب علیه السلام یگانه حامی بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله و اسوه مقاومت و ایمان

وفات جناب ابوطالب علیه السلام

یکی دیگر از اتّفاقات تاریخی که در ماه مبارک رمضان به وقوع پیوست، وفات حضرت ابوطالب است. بنابه قول شیخ مفید قدس سره در هفتم ماه رمضان سال دهم بعثت، سه سال قبل از هجرت، ابوطالب یگانه حامی و کفیل پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم وفات نمود.

همان بزرگ مرد ارجمندی که از اجتماع و همدستی قریش و نقشه ها و تهدیدات و قطع روابط و آزار و اذیت ایشان بیم نداشت و تا زنده بود، با خلوص نیت، از پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و سلم حمایت کرد و به او گفت:

اِذْهَبْ یابْنَ اَخی، فَقُلْ ما أَحْبَبْتَ فَوَاللهِ لا اُسَلِّمُک لِشَیءٍ اَبَداً.

ای پسر برادرم! برو و هرچه دوست داری بگو؛ به خدا سوگند تو را در هیچ پیشامدی تنها نمی گذارم.

و سروده است که:

واللهِ لَنْ یصِلُوا إِلَیک بِجَمْعِهِم    حَتّی اُوَسَّدَ فِی التُّرابِ دَفیناً

فَامْض لِأمرِک ما عَلَیک غضاضه    أَبشِرْ وَقَرَّ بذاک مِنْه عُیوناً

وَعَرَضْتَ دیناً قَدْ عَلِمْتُ (عَرَفْتُ) بِأَنَّه    مِنْ خَیرِ أَدْیانِ الْبرِیهِ دیناً

به خدا قسم هرگز با همه قوایشان به تو دست نمی یابند، تا من بر بالش خاک سر بگذارم و مدفون شوم; پس دینت را منتشر کن و دستور خودت را بگذران که ترسی بر تو نیست; و مژده باد تو را و چشمت را با آن روشن ساز، دینی را آوردی که می دانم آن دین، بهترین ادیان برای بشر می باشد.

و همان بزرگواری که در ضمن قصیده دیگرش می فرماید:

أَلَمْ تَعْلَمُوا أَنّا وَجَدْنا مُحَمَّداً    رَسُولاً کمُوسی خُطَّ فی أَوَّلِ الْکتبِ

وَ أَنَّ عَلَیهِ فِی الْعِبادِ مَحَبَّهً    وَلا حَیفَ فی مَنْ خَصَّهُ اللهُ بِالْحُبِّ

آیا نمی دانید که ما محمّد صلی الله علیه و اله و سلم را پیامبری مانند موسی علیه السلام یافته ایم; که در کتب آسمانی پیشین از او نام برده شده است و به درستی که در میان بندگان، برای او محبّتی است و کسی را که خداوند به محبّت خود مخصوص گردانیده، انحراف و لغزشی ندارد.

و نیز می فرماید:

إِنَّ عَلیاً وَجَعْفَراً ثِقَتی    عِنْدَ مُلِمِّ الزَّمانِ وَالنُّوَبِ

لا تَخذُلا وَانْصُرا ابْنَ عَمِّکما    أَخی لاُمّی مِنْ بَینِهِمْ وَأَبی

وَاللهِ لا أَخْذُلُ النّبی وَلا      یخْذُلْهُ مِنْ بَنِی ذُو حَسَبٍ

علی و جعفر در حوادث و ناملایمات روزگار مورد اعتماد من هستند. (وی به فرزندانش توصیه می کند و می فرماید:) آن حضرت را رها نکرده و خوار نکنید و پسر عموی خود را یاری دهید; ( و این نکته را متذکر می شود که:) پدر او از میان برادران برادر پدر و مادری من است و من و او از یک پدر و مادر هستیم. به خدا قسم من، یاری پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم را رها نخواهم کرد و او را خوار و بی یاور نخواهم گذاشت و نیز هیچ کس از فرزندانم – آن مردان با حب و نسب – او را خوار و تنها نخواهند گذاشت.

از حضرت باقر علیه السلام روایت شده است که فرمود:

«اگر ایمان ابی طالب را در یک کفّه ترازو و ایمان این خلق را در کفه دیگر گذارند، ایمان او سنگین تر خواهد بود».

مقام آن حضرت چنان رفیع بود که پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم در مصیبتش گریان شد و بسیار اندوهناک گردید و جبین راست او را چهار مرتبه مسح فرمود و جبین چپش را سه مرتبه مسح کرد؛ سپس فرمود:

ای عمّ! در صغیری پرورشم دادی و در یتیمی کفالتم نمودی و در بزرگی یاری ام کردی؛ خدا به تو در برابر یاری من پاداش نیکو دهد.

پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم پیشاپیش جنازه او می رفت و می فرمود:

صله رحم کردی و جزای نیکو گرفتی.

در سیره ابن هشام از محمد بن اسحاق نقل شده است که:

پس از وفات ابوطالب، قریش، بر پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم مرارت هایی رساندند که در حیات ابوطالب جرأت انجام آنها را نداشتند. از پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم روایت شده است که فرمود:

«ما نالَتْ مِنّی قُرَیشُ شَیئاً أَکرِهُهُ حَتّی ماتَ أَبُوطالِب»؛

«قریش درباره من به چیزی که از آن کراهت داشته باشم نرسیدند؛ تا وقتی ابوطالب وفات کرد».

سال وفات دو یار دیرین پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم حضرت ابوطالب و حضرت خدیجه، امّ المومنین علیهما السلام «عامُ الحُزْن» نام گرفت.

 

مختصری از فضایل ابوطالب علیه السلام

چنان که می دانیم؛ جناب عبدالمطّلب، هشت سال پس از ولادت رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم به سرای باقی شتافت.

آن جناب، هنگامی که خود را در آستانه مرگ دید، فرزندش ابوطالب را که با فرزند دیگرش عبدالله پدر والامقام پیامبر اعظم صلی الله علیه و اله و سلم از یک مادر بودند، فراخواند و درباره کفالت و حمایت نور دیده اش، محمّد صلی الله علیه و اله و سلم به او سفارش و وصیت کرد و گفت: «او را با زبان و مال و دست یاری کن؛ به زودی او سید قوم می شود» و در این مورد از ابوطالب عهد و پیمان گرفت.

ابوطالب، چهل و دو سال در نهایت وفا و صمیمیت و فداکاری به کفالت و حمایت و یاری پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم پرداخت.

او مانند پدری رئوف، و همسر مکرّمه اش فاطمه بنت اسد، چون مادری مهربان، به خدمت رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم قیام و اقدام کردند و او را از فرزندان خود بیشتر دوست می داشتند و بهتر پذیرایی می کردند.

یعقوبی می گوید: فاطمه بنت اسد همسر معظّمه ابوطالب، از پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم پرستاری می کرد و وقتی از دنیا رفت، آن حضرت فرمود: «امروز مادرم وفات کرد» و او را به پیراهن خود کفن فرمود.

وقتی قبر او را حفر کردند و به لَحَد رسیدند، پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم با دستان مبارک خویش آن را حفر کرد و خاک آن را بیرون آورد و در آن خوابید و سپس با این دعا، خدا را خواند:

«الله الَّذی یُحیی ویُمیت وهُوَ حیُّ لا یَموت اغْفِرْ لِاُمَّى فاطِمَهَ بِنْتَ أَسَدٍ وَلَقِّنْها حُجَّتَها، وَوَسِّعْ عَلَیها مُدْخَلَها، بِحَقِّ نَبیک مُحَمَّدٍ وَالْأَنْبیاءِ الَّذینَ مِنْ قَبْلی فَإِنَّک أَرْحَمُ الرّاحِمینَ»؛

«خداوند کسی است که زنده می گرداند و می میراند و او کسی است که زنده است و نمی میرد. خدایا به حق پیامبرت محمد صلی الله علیه و اله و سلم و انبیای پیش از من، مادرم فاطمه بنت اسد را (زنی که چون مادر به من محبت و رسیدگی کرد) ببخش و حجت و اعتقادات صحیح را به او تلقین نما و محلّ سکونت برزخی او را گشایش بخش؛ که تو مهربان ترین مهربانانی».

از آن حضرت، درمورد علّت آن همه لطف که تا آن زمان در حقّ کسی اعمال نکرده بودند، پرسش شد؛ فرمود:

«پیراهنم را به او پوشانیدم تا از جامه های بهشتی به او بپوشند؛ و در قبرش خوابیدم تا فشار قبر او سبک گردد؛ زیرا او بعد از ابوطالب، از نیکوکارترین خلق خدا با من بود».

برطبق روایت یعقوبی به آن حضرت گفته شد: یا رسول الله! اندوه شما بر فاطمه شدّت یافت. آن حضرت فرمود:

«إِنّها کانَتْ اُمّی إِن کانَتْ لَتُجیعُ صِبْیانَها وَ تُشْبِعُنی، وتَشْعِثُهُمْ وَتُدْهِنُنی، وَکانَتْ اُمّی»؛

«به درستی که او مادر من بود. بچه هایش را گرسنه می گذاشت، مرا سیر می کرد، آنان را ژولیده مو می داشت و مرا معطّر می نمود؛ آری او مادر من بود».

ابوطالب، سید بطحا، بزرگ قریش، و رئیس مکه و قبله قبیله بود. ایشان جمیع فضایل اخلاقی را دارا بودند. همه به او احترام می گذاشتند و شخصیت و مکارم اخلاقش را می ستودند.

«وَکانَ أبوطالب شَیخاً جَسیماً وَسیماً، عَلَیهِ بَهاءُ الْمُلُوک وَوَقارُ الْحُکماءِ»؛

ابوطالب – که خدایش رحمت کند – مردی تنومند و زیبا و خوش قیافه بود که در رخساره او ظرافت و زیبایی پادشاهان و وقار حکیمان دیده می شد.

از اکثم بن صیفی ـ حکیم معروف عرب ـ پرسیدند: حکمت و ریاست و حُکم و سیادت را از که آموختی؟ گفت: از حَلیف علم و ادب، سید عجم و عرب، ابوطالب بن عبدالمطّلب.

به طور قطع، بر همه امّت اسلام لازم و واجب است که قدر خاندان ابوطالب را بدانند و خدمات و رنج ها و مصائب آنان را در یاری پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم و نصرت دین و اعتلای کلمه توحید فراموش ننمایند.

هیچ خانواده ای به اندازه این خاندان، به اسلام و پیامبر اسلام صلی الله علیه و اله و سلم خدمت نکرده و خدمات هیچ کس به اندازه خدمات آنان برای دین اسلام سودمند و باارزش نبوده است. هنگامی که همگان، پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم را تنها گذاشته بودند و دفع خطر از اسلام و جان پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم فقط با فداکاری و ایثار جان میسّر بود، این خانواده در دشواری ها و سختی ها، پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم را چنان یاری دادند که بهتر از آن برای کسی مقدور نبود.

خانواده ای که سال ها پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم عضو آن بود و محیط آرام و سرشار از صفا و وفا، تقوا و فضیلت، شرافت و صداقت و امانت آن، پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم را دربرگرفته بود.

آری، حقّ ابوطالب و همسر محترمه اش ـ فاطمه ـ سوّمین بانوی اسلام، و فرزند مجاهد و مهاجرش جعفر طیار و دیگر فرزند عزیز و گرامی وی، یگانه قهرمان غزوات و فاتح بزرگ و سردار نامی اسلام، به دین اسلام از هرکس بیشتر است.

در تاریخ یاران پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم کسی را جز ابوطالب نمی شناسیم که مدّت چهل و دو سال به آن حضرت در خلوت و جلوت (میان جمع) و داخل منزل و خارج، خدمت کرده باشد و درعین حال، بهترین یار و حامی او باشد.

به خصوص بعد از بعثت، ابوطالب با ثبات و استقامت بی نظیر از پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم پشتیبانی کرد و او را یاری رساند. اگر ابوطالب از آن حضرت حمایت نمی کرد و او را تنها می گذارد، یا ـ اَلعیاذُ بِالله ـ چون دیگران به مخالفت با آن حضرت برمی خاست و رسالتش را تکذیب می کرد و استهزا و مسخره می نمود، به طور یقین، دین اسلام در آغاز کار اگر با شکست روبه رو نمی شد، حداقل تا مدّتی از حرکت و پیشروی باز می ماند.

همان طور که اگر در جنگ خندق، حضرت علی علیه السلام ـ فرزند ابوطالب ـ به میدان نمی رفت و با «عَمْرُ بْنِ عَبْدُود» ـ آن پهلوان و رزمنده و دلاور مشهور ـ پیکار نمی کرد و او را از سر راه مسلمانان برنمی داشت، پیش بینی آینده اسلام برای ما دشوار بود.

درصورتی که ابوطالب از همان ابتدا دست از حمایت پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم برمی داشت و او را به دشمنان واگذار می کرد و یا در مقابل او مخالفت و عداوت پیشه می نمود، پیش بینی سرنوشت اسلام بعید می نمود؛ و حداقل در این صورت، مشکلات و موانع پیشرفت دین خدا و مصائب پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم صد چندان شده و پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و اله و سلم گرفتار رنج ها و فشارهای بسیار شدیدتری می گشت.

به شهادت تاریخ، حمایت ابوطالب، راه را برای پیشرفت آیین جدید بازکرد و می توان گفت:

تأثیر حمایت او نه تنها از نصرت دین پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم توسّط شهدای بَدْر و اُحد و حتّی برادرش حمزه کمتر نیست؛ بلکه با دقّت و تأمّل در تاریخ درمی یابیم که حمایت ابوطالب از جانبازی و فداکاری آنان در حفظ دین موثّرتر بوده است.

دشمنان دین جدید، از حمایت هایی که توسّط ابوطالب از پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم صورت می گرفت، بیم داشتند و ابوطالب را یگانه مانع بزرگ اجرای نقشه های ضدّاسلامی خود می دیدند.

ابوطالب و خاندانش، همه چیز محمّد صلی الله علیه و اله و سلم بودند؛ خودش که از مومنین واقعی و حامی و نگهبان محمّد صلی الله علیه و اله و سلم بود؛ زن و دخترش «امّ هانی» و فرزندان وی ـ علی و جعفر ـ امّت و یار و سرباز و مدافع محمّد صلی الله علیه و اله و سلم بودند.

ابن ابی الحدید می گوید: در امالی ابی جعفر بن حبیب خوانده ام که: بعضی اوقات که ابوطالب پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم را می دید، می گریست و می گفت: زمانی که او را می بینم به یاد برادرم می افتم چون که برادر پدری و مادری او بود و بسیار او را دوست می داشت؛ و نیز نقل می کند که: ابوطالب بسیاری اوقات از اینکه خوابگاه پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم مشخّص باشد بیمناک بود و شبانگاه آن حضرت را از خوابگاهش برمی داشت و پسر عزیز خود علی علیه السلام را در بستر او می خوابانید (او را فدایی پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم قرار می داد).

شبی علی علیه السلام گفت: پدر! من کشته می شوم.

ابوطالب گفت:

إِصْبِرَنْ یا بُنَّی! فَالصَّبْرُ أَحْجی    کلُّ حَی مَصیرُهُ لشُعُوبٍ

قَدَرَ اللهُ وَالْبَلاءُ شَدیدٌ     لِفِداءِ الْحَبیبِ وَابْنِ الْحَبیبِ

لِفِداءِ الْاَغَرِّ ذی الْحَسَبِ الثّاقِبِ    وَالباعِ وَالْکریمِ النَّجیبِ

إِنْ تُصِبْک الْمَنُونُ فَالنَّبْلُ تُبْری    فَمُصیبٌ مِنْها وَغَیرُ مُصیبٍ

کلُّ حَی وَإنْ تمْلی بِعُمْرٍ    آخِذٌ مِنْ مَذاقِها بِنصیبٍ

شکیبا باش ای پسر! که شکیبایی عاقلانه است و بازگشت هر زنده ای به مرگ است. خداوند به شکیبایی آزمایش می کند که آزمایش، سخت است. برای فدا شدن در مسیر دوست و فرزندِ دوست – آنکه نجیب و از خانواده ای اصیل و متنفّذ و باسخاوت و بزرگوار و آقاست ـ اگر مرگ، تو را برسد، پس تیرو پیکان تراش می خورد بعضی به هدف می خورد و بعضی نمی خورد و سرانجام هر زنده ای، هرچند که عمری را به شیرینی گذرانده باشد، بهره ای از مرگ را می چشد.

علی علیه السلام در پاسخ پدر گفت:

أَتَأْمُرُنِّی بِالصَّبْرِ فی نَصْرِ أَحْمَد    وَ وَاللهِ ما قُلْتُ الَّذی قُلْتُ جازِعاً

وَلکنَّنی أَحْبَبْتُ أَنْ تَرى نُصْرَتی    وَتَعْلَمُ أَنّی لَمْ أَزَلْ لَک طائعاً

سَأسْعی لِوَجْهِ اللهِ فی نَصْرِ أَحْمَد    نَبِی الْهُدی الْمَحْمُودُ طِفْلاً وَیافعاً

آیا مرا به شکیبایی در یاوری احمد امر می کنی؟ به خدا قسم اگر من سخنی گفتم، از روی ترس و ناراحتی نگفتم؛ بلکه می خواستم که یاوری مرا ببینی و بدانی که من همواره مطیع تو هستم. به زودی برای خدا در یاوری احمد تلاش می کنم که او پیامبر هدایت و ستایش شده ای از زمان کودکی و نوجوانی است.

علی علیه السلام در این اشعار، مراتب سعی و کوشش خود را در یاری رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم به پدرش اعلام داشت و یادآور شد: سخنانم از روی بی صبری و دریغ از بذل جان در راه پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم نبود؛ بلکه می خواستم تو از درجه نصرت من آگاه باشی و بدانی تا پای کشته شدن، برای حفظ جان پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم آماده ام و همواره مطیع تو هستم.

به طورخلاصه باید گفت که علاقه و محبّت ابوطالب به پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم بیش ازحدّ توصیف بوده، تا آنجا که او را از فرزندان خود عزیزتر و گرامی تر می داشت. قصیده «لامیه» آن حضرت که به نقل از ابن ابی الحدید در اِشتهار، مانند قصیده «قفانبک» است، از ثبات و استقامت او در حمایت از پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم و علاقه و حبّ او به آن حضرت، و آمادگی برای انجام هرگونه فداکاری، در راه حمایت از ایشان حکایت دارد.

در نهایت چنانچه ابن ابی الحدید در اشعار خود سروده، می توان گفت: اگر ابوطالب و فرزندش علی علیه السلام نبودند، دین برپا نمی شد.

ابوطالب در مکه و علی علیه السلام در مدینه، پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم را یاری رساندند. ابوطالب در آغاز از پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم حمایت کرد و کفالت ایشان را بر عهده گرفت و علی علیه السلام کاری را که ابوطالب علیه السلام در یاری دین خدا شروع کرد به پایان رساند؛ پس عجب نیست که پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم در مرگ او، آن همه محزون و اندوهناک گردید.

فقدان وی، جبهه مسلمانان را شکسته و بی پناه کرد و در نهایت یکی از علل لزوم هجرت، همین مرگ او بود؛ زیرا با مرگ او مسلمانان و شخص پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم، یگانه حامی خویش را از دست دادند و دشمنان در برابر آنها جسور و گستاخ گردیدند.

فَرَحِمَهُ اللهُ وَ أَرْضاهُ وَشَکرَ مساعیه وَجَزَی اللهُ عَنْ نَبِیهِ وَعَنْ اُمَّتِهِ خَیرَ الْجَزاءِ.

 

مطالب مرتبط را از لینک های زیر پیگیری نمایید:

روز اول ماه رمضان بیعت با ولایتعهدی حضرت امام رضا علیه السلام

رحلت حضرت خدیجه سلام الله علیها بانوی بی همتای حرم نبوت الگوی فداکاری و احسان 

 

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وبسایت منتشر خواهد شد.