احادیث ردّ الشمس
سوال: ظاهراً روزى حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بیمار بودند و امیرالمؤمنین علیه السلام موظّف بودند که بدن حضرت یا سر حضرت را روى پاى خود نگه دارند. در این حال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به خواب رفتند و نزدیک مغرب شد و براى اینکه نماز حضرت امیر علیه السلام قضا نشود، ردّ الشمس شد. تفصیل این جریان چیست؟ و روایت آن در کجا مذکور است؟
جواب: احادیث ردّ الشمس از احادیث مشهور بین شیعه و اهل سنّت است و در اعتبار و صحّت آنها و وقوع ردّ الشمس براى امیرالمؤمنین علیه السلام جاى شک و شبهه نیست.
اما از طریق شیعه روایات آن بسیار است؛ از جمله در بحار الانوار در طىّ مجلّدات متعدّد روایت شده است؛ و از طریق اهل سنّت نیز بزرگانى از محدّثین نامدار و مشاهیر آنها مثل «طبرانى»، «حافظ نورالدین هیثمى»، «ابن منده»، «ابن شاهین»، «بیهقى»، «سبط ابن جوزى»، «سیوطى»، «قاضى عیاض»، و «ابن مردویه» و جمعى دیگر که بیش از چهل نفر از ارباب جوامع حدیث مى باشند، آن را روایت کرده اند؛ و مثل «حافظ ابن حجر» در فتح الباری و «حافظ طحاوى» در مشکل الآثار و «سبط ابن جوزى» در تذکره، آن را صحیح دانسته و کسانى را که در صحّت آن حرفى زده اند، تخطئه نموده اند و چنان که از کتاب وفاء الوفاء باخبار دار المصطفى استفاده مى شود، مکان آن که صهباى خیبر است، معلوم و شناخته شده بوده است.
در وفاء الوفاء باخبار دار المصطفى از «قاضى عیاض» در کتاب شفاء به این عبارت نقل نموده است:
«کانَ رَأْسُ النَّبِی صلی الله علیه و آله و سلم فِی حِجْرِ عَلِی علیه السلام ـ رَضِی اللهُ تَعَالَى عَنْهُ ـ وَهُوَ یوحِی إِلَیهِ فَغَرُبَتِ الشَّمْسِ وَلَمْ یکنْ عَلِی صَلَّى الْعَصْرَ، فَقَالَ النَبِّی صلی الله علیه و آله و سلم: أَصَلَّیتَ یا عَلِی؟ قَالَ: لَا، فَقَالَ: اَلَّلهُمَّ إِنَّهُ کانَ فِی طَاعَتِک وَطَاعَهِ رَسُولِک فَارْدُدْ عَلَیهِ الشَّمْسَ. قَالَتْ أَسْمَاءُ: فَرَأَیتُهَا غَرَبَتْ ثُمَّ رَأَیتُهَا طَلَعَتْ بَعْدَ مَا غَرَبَتْ، وَوَقَعَتْ عَلَى الْـجِبَالِ وَالْأَرْضِ وَذَلِک بِالصَّهْبَاءِ فِی خَیبَرَ».
در وفاء الوفاء از «احمد بن صالح» روایت کرده است که: «کانَ یقُولُ: لَا ینْبَغِی لِـمَنْ سَبِیلُهُ الْعِلْمُ التَّخَلُّفُ عَنْ حِفْظِ حَدِیثِ أَسْمَاءَ لِأَنَّهُ مِنْ عَلَامَاتِ النُّبُوَّهِ».
علاوه بر اینها عده اى از علماى بزرگ اهل سنّت در ارتباط با این حدیث و اسناد و روایت کنندگان آن، کتاب مستقلى تألیف کرده اند.
حاصل اینکه نه تنها این موضوع ثابت، و احادیث آن معتبر است؛ بلکه برحسب بعضى روایات، این معجزه بزرگ براى آن حضرت دو مرتبه اتّفاق افتاده است: یک بار در عصر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و بار دیگر بعد از آن حضرت و در عصر خودشان؛ که مرتبه اوّل ـ همان طورى که بعضى از عامّه گفته اند ـ از اعلام نبوّت بوده و مرتبه دوم با اول از اعلام امامت آن حضرت است.
«وَالْـحَمدُ للهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْـمُتَمَسِّکینَ بِوَلَایتِهِ وَوَلَایهِ أَوْلَادِهِ الْـمَعْصُومِینَ سِیمَا مَوْلَانَا بِقِیهُ اللهِ فِی الْأَرَضِینَ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیهِمْ أَجْمَعِینَ. اَللَّهُمَّ ثَبِتْنَا عَلَى وَلَایتِهِمْ، وَارْزُقْنَا شَفَاعَتَهُمْ، وَلَا تُفَرِّقْ بَینَنَا وَبَینَهُمْ طَرْفَهَ عَینٍ فِی الدُّنْیا وَالْآخِرَهِ، إِنَّک مُجِیبُ الدُّعَاءِ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ».
ثبت دیدگاه