حدیث روز
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله: کسی‌که قائم از فرزندان مرا انکار کند، پس همانا مرا انکار کرده است - مصدر کتاب منتخب الاثر تألیف آیت الله العظمی صافی قدس سره

دوشنبه, ۱۲ خرداد , ۱۴۰۴ Monday, 2 June , 2025 ساعت ×
سفرنامه حج آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (بخش سیزدهم: مسجد الحرام)
۱۱ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۱:۴۸
به سوی سرزمین وحی (بخش سیزدهم: مسجد الحرام) - سلسله گزارش های کوتاه از کتاب «سفرنامه حج» اثر مرجع ولائی آیت الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره
پ
پ

سفرنامه حج آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (بخش سیزدهم: مسجد الحرام)

مسجد الحرام (کعبه معظمه و مطاف و مقام ابراهیم علیه السلام حجرالأسود و حجر اسماعیل علیه السلام)

سعى: هفت مرتبه بین کوه صفا و مروه

انَّ اوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذی بِبَکهَ مُبارَکاً و هدی لِلْعالَمینَ فیهِ آیاتٌ بَیناتٌ مَقامُ ابْراهیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً

وَ مِنْ حَیثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَک شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیثُ ما کنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکمْ شَطْرَهُ

إنّ الصّفا وَالْمَرْوَهَ مِنْ شَعائِرِ اللهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیتَ اوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیهِ انْ یطَّوَّفَ بِهِما

امروز این مشاهد و مشاعر مظهر ایمان قریب یک میلیارد مسلمان است نفوذ کلمه اسلام، قدرت معنویت دعوت رسول اکرم صلى الله علیه وآله وسلم در این اماکن مقدسه آشکار مى شود.

اگر چه در موسم حج تمام شهر مکه مظهر نیرومندى ایمان و اعلاى کلمه الله است، امّا در این اماکن معظمه تجلى آن بیشتر و شگفت انگیزتر است.

منظره صدها هزار مردم در حال طواف خانه خدا و سعى بین صفا و مروه آنقدر شکوهمند و لبریز از خشوع و خضوع در برابر خدا است که قابل توصیف نیست.

در یکى از شب ها که از طبقه فوقانى منظره مسجد و طواف کنندگان را زیر نظر داشتم و سیل خروشان جمعیت را که به دور خانه طواف مى کردند مى نگریستم، هیچ منظره اى هیچ باغ پر از شکوفه و گلستان پر از گل و لاله و آسمان پر از ستاره را به این زیبائى و دلربائى و لذت بخش نمى یافتیم.

چقدر زیبا و تماشائى است انسان در حالتى که خدا را پرستش مى نماید، و چقدر پرواز کرده و اوج گرفته است انسانى که خود را به خدا تسلیم نموده است.

همچنین منظره سعى بین صفا و مروه واقعاً آموزنده و روح بخش است، گوئى این مواقف و مشاهد از دنیا نیست وعالم ارواح و فرشتگان مقرّب خدا است.

بزرگ است خدائى که این مراسم را مقرّر فرموده و این همه خیرات و برکات و دروس تربیت و انسان شدن را در اختیار بشر گذارده است.

روزى که ابراهیم خلیل هاجر و اسماعیل را تنها در این سرزمین که وادى غیر ذى زرعى بود گذارد، کسى از سرّ این مأموریت آگاه نبود و نمى دانست که این خانه و این سرزمین چه روزهاى درخشان و آینده تابانى خواهد داشت و نام ابراهیم و اسماعیل و هاجر جاودان خواهد ماند و این خانه زیارتگاه میلیاردها بشر در طول قرون و مرور ازمنه و اعصار خواهد شد.

بزرگ است خدائى که دعاى ابراهیم را مستجاب کرد:

رَبَّنا انّی اسْکنْتُ مِنْ ذُرِّیتی بِوادٍ غَیرِ ذی ذَرْعٍ عِنْدَ بَیتِک الُمحَرَّمِ رَبَّنا فَاجْعَلْ افْئِدَهً مِنَ النّاسِ تَهْوی الَیهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الَّثمَراتِ

دعاى ابراهیم همه مستجاب گردید

1. دعا کرد که دل هایى از مردم را به سوى فرزندانش مایل گرداند و آنها را از ثمرات و میوه ها روزى بدهد، این دعا مستجاب گردید نه فقط فرزندانش بلکه دیگر مردمى که در این شهر و در جوار بیت سکونت گزیدند مشمول آن شدند.

2. خدا را خواند و عرض کرد:

رَبَّنا وَاْبَعْث فیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِک وَ یعَلِّمُهُمُ الْکتاب وَ الْحِکمَهَ وَ یزَکیهِمْ انَّک انْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ

این دعا را به نیکوترین وجهى خدا مستجاب فرمود و رسول اکرم محمدبن عبدالله صلى الله علیه وآله وسلم را در ایشان مبعوث فرمود که از برکات رسالتش نام و خدمات ابراهیم و ملت حنیف و خالص او تجدید و جاودانى شد و آیات خدا را بر ایشان تلاوت کرد و کتاب و حکمت به آنها آموخت و آنها را تزکیه کرد و یگانه معلم بشر در کل ارزش هاى انسانى تا روز قیامت گردید.

ستاره اى بدرخشید و ماه مجلس شد       دل رمیده ما را انیس و مونش شد

نگار من که به مکتب نرفت وخط ننوشت       بغمزه مسأله آموز صد مدرس شد

لذا است که حضرت رسول صلى الله علیه وآله وسلم بر حسب روایت فرمود:

أنَا دَعْوَهُ ابی ابْراهیمَ وَ بِشارَهُ اخی عیسی

3. دعا کرد که او و اسماعیل را مسلم از براى او قرار دهد که در برابر فرمان او فقط فرمان پذیر و تسلیم باشند:

رَبَّنا وَاجْعَلْنا مُسْلِمَینِ لَک

دعایش مستجاب شد و در جریان امتحان بزرگى مثل ذبح اسماعیل این پدر و پسر آن تسلیم بى قید و شرط و بى چون و چرا را اظهار کردند که به محض اینکه ابراهیم به اسماعیل گفت:

انّی اری فِی الْمَنامِ انّی اذْبَحُک فَانْظُرْ ماذا تَری؟

4. دعا کرد که از ذریه او و اسماعیل گروه و امتى که تسلیم از براى او باشند قرار دهد این دعا نیز مستجاب شد، خدا تسلیم ترین و فرمان پذیرترین بندگانش را که ائمه اثنى عشر علیهم السلام مى باشند از ذریه او قرار داد.

5. سایر دعاهایش را که در سوره بقره و سوره ابراهیم بیان شده است خدا مستجاب کرد.

از این جریان اسکان اسماعیل و هاجر در جوار بیت مى فهمیم که در کارهاى خدا چون و چرا صحیح نیست و باید ابراهیم وار و اسماعیل سان تسلیم بود، اکنون پس از چند هزار سال ما به بعض اسرار این داستان بسیار مهیج پى مى بریم و مى بینیم آن جریان مقدمه این اجتماع عظیم و ظهور این برکات بوده است که در تصور هیچ کس نمى آمد که مرور زمان و گذشت هزارها سال برکات و حکمت هاى این مأموریت ابراهیم را آشکارتر خواهد نمود.

چنانکه آن روز که پیغمبر گرامى خدا گاهى بر کوه قبیس و گاه در مسجد الحرام و گاه در کوچه ها و شوارع مکه و هر مکان و موقف که مناسب مى شد مردم را به کلمه توحید دعوت مى کرد و مى فرمود:

قُولُوا لا الهَ الَّا اللهُ تُفْلِحُوا

و مردم او را اذیت مى کردند و مسخره مى نمودند کسى نمى توانست تصور کند که این دعوت جهان را تحت تأثیر قرار دهد و به زودى دل ها را فتح کند، و یک قرن نگذشته از سوى شرق تا دیوار چین و از سوى غرب تا فرانسه و دریاى آتلانتیک را زیر نفوذ خود درآورد، و از این همه امت هاى مختلف امت واحده را تشکیل دهد.

مردم ظاهر بین که به نصرت خدا و قدرت معنوى این دعوت آگاه نبودند تسخیر یکى از محلّه هاى کوچک شهر مکه را نیز براى محمد یتیم امکان پذیر نمى دیدند و او و پیروانش را به باد استهزاء و مسخره مى گرفتند.

آن روزى که پیغمبر به فرمان خدا که «وَانْذِرْ عَشیرَتَک الْاقْرَبینَ» آن میهمانى را ترتیب داد و خویشاوندان خود را به ایمان به خدا دعوت کرد فرمود: هر کدام از شما نخستین کسى باشید که به من ایمان بیاورید، او وصى من و خلیفه من خواهد بود. احدى دعوت او را اجابت نکرد به جز على علیه السلام که برخاست و دست در دست او گذارد و با او بیعت کرد، با اینکه این دعوت و پیشنهاد را سه مرتبه تکرار فرمود در هر سه مرتبه فقط على علیه السلام بود که به دعوت پیغمبر صلى الله علیه وآله وسلم پاسخ داد. و پیغمبر صلى الله علیه وآله وسلم هم على علیه السلام را به جانشینى خود تعیین و منصوب کرد ولى حاضران مجلس جریان را به مسخره گرفته استهزاء نمودند.

آرى آن روز آنها نمى توانستند بفهمند که این محمّد کیست و بر زبانش چه لفظى و چه دعوتى گذارده شده است ولى ما امروز قدرت آن کلمه را با شرکت صدها هزار بشر از سفید و سیاه و آسیائى و آفریقائى و اروپائى و غیره و مراسم طواف و سعى و عرفات و مشعر و منى مى فهمیم امروز که التزام اختیارى یک میلیارد بشر را به احکام اسلام مشاهده مى کنیم و مى بینیم که اسلام بیش از هر دینى رو به گسترش و جهانى شدن است و پیروانش بیشتر از پیروان هر دینى به احکام آن ملتزم هستند و با وجود موانعى که ایجاد شده و خطرات و ضرباتى که به هر دعوت و نهضت مى خورد آن را خُرد مى کرد، خود بخود بر سر پا مانده است قوت مبادى این دین و مطابق بودن آن را با فطرت انسان و کمال و ترقى و حقوق انسان را به روشنى درک مى کنیم.

مواد منطقى و صحیح اعلامیه حقوق بشر با همه سر و صدائى که براى آن شده است بخشى بسیار کم از تعالیم اسلام است.

این داستان را بخوانید و با وضع کنونى مسجد الحرام مقایسه نمایید:

وَ لَقَدْ سَبَقَتْ کلِمَتُنا لِعِبادِنَا الْمُرْسَلینَ انَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ وَ انَّ جُنْدَنا لَهُمُ الْغالِبُونَ

پیروزى حق بر باطل یکى از نوامیس عالم است، باطل اگرچه جولانى داشته باشد سرانجام مغلوب مى شود. خداوند وعده فرموده است که فرستادگان خود را یارى کند و حکم به غلبه و پیروزى فرموده است.

این حقیقت در زندگى رسول خدا و در دعوت آن حضرت کاملا آشکار است. زیرا دعوت او با تمام زورمندان و مستکبران جهان اعلان جهاد کرده و تمام رژیم ها و نظام هاى استضعاف گرانه را ابطال مى نمود.

مخالفان آن حضرت و افرادى که به سختى و با کمال قساوت در مقام ضربت بودند چه آنها که نزدیک او بودند و او در محاصره تحت نظرشان بود و چه آنها که در شهرها و کشورهاى دیگر بودند تمام وسایل ظاهرى پیروزى و غلبه را در اختیار داشتند و اصولًا از جنبه محاسبات ظاهرى به هیچ وجه نمى توان نیروهاى ظاهرى پیامبر را در سال هاى آغاز دعوت با نیروهاى کسانى که با آنها طرفیت داشت به حساب آورد و این مثل این است که یک نفر بى اسلحه و بى نفرات را با یک سپاه یکصد میلیونى مجهّز و مسلح قیاس کنیم.

اما اراده خدا بر هر چیزى غالب است و خدائى که مادّه عنصرى انسان را که از ذره کوچکتر است رشد مى دهد، و از میان تمام عوامل معارض و موانع آن را مى گذارند و آنقدر بزرگ مى کند و در همان عالم رحم او را چندین میلیارد میلیارد بزرگتر مى سازد مى تواند رسول و فرستاده خود را آنقدر یارى دهد و امرش را ظاهر سازد و دشمنانش را مرعوب او نماید که همه مغلوب او و خاضع او گردند.

عفیف کندى مى گوید: با عباس بن عبدالمطلب روابط تجارتى داشتم سالى به مکه رفتم در مسجد الحرام هنگام ظهر دیدم مردى در حدود چهل سال، آمد و نظر به آفتاب کرد و ایستاد و پس از آن زنى و پسرى آمدند و در کنار او ایستادند و کارهایى (رکوع و سجود) انجام دادند من به عباس گفتم: «هذا أمرٌ لم نعهده» این امرى است که در اینجا به آن معهود نبودیم و سابقه نداشتیم؟ عباس گفت: آن مرد برادر زاده من است که خود را پیامبر خدا مى داند و آن زن هم (خدیجه) زوجه او است و آن پسر هم برادر زاده دیگر من (على بن ابیطالب) است و غیر از این دو نفر امت و پیروى ندارد عفیف (بعدها که اسلام جلو رفت و نظام شرک و بت پرستى را درهم ریخت و شبه جزیره در قلمرو حکومت الله درآمد) آرزو مى کرد کاش آن روز چهارمین آن سه نفر شده بودم.

اما آن روز هم عباس و هم او و هم دیگران با بى اعتنائى از آن جریان مى گذشتند و از قیام محمد به پیروى یک پسر و یک زن علیه بت پرستى که در تمام شبه جزیره رایج بود و همچنین علیه عادات زشت دیگر آنها و علیه کل مستکبران و گردنکشان و مستعلیان در شگفت مى ماندند و برخورد عادى آنها با آن این بود که آن را به حساب نمى آوردند و آینده اى براى آن تصور نمى کردند.

اما عبّاس و عفیف کندى ها به زودى به اشتباه خود پى برده و آنچه را بسیار کم و بلکه چیزى حساب نمى کردند بسیار بزرگ و با قدرت دیدند و لذا از تأخیر خود در قبول آن دعوت پشیمان مى شدند.

و ما امروز مى بینیم در همان مسجد الحرامى که در اختیار بت پرستان بود و در خانه کعبه معظمه اش در برابر بت هایى که مالک چیزى نبودند، جنبدگانى یک سر و دو گوش که اطلاق اسم انسان بر آنها روا نبود، سجده و خضوع مى نمودند و فقط سه نفر عزیز و متحد در میان آن تاریکى ها نور توحید و خداپرستى را با کمک و حمایت و همکارى ابوطالب به درخشش در آورده بودند در هر روز صدها هزار نفر به عبادت و خداپرستى مشغولند و راه آن سه نفر را گرفته و آنها را اسوه خود قرار داده اند.

و اگر زمان را نیز مانند مکان فرض کنیم مى گویم از آن زمان تا حال میلیادها بشر به آنها اقتدا کرده و در نماز جماعتى که صفوف آن در ازمنه و اعصار در شهرهاى سراسر جهان به طور متوالى بسته شده و بسته خواهد شد همان سه نفر الگو و امامت دارند و در هنگام هر نماز هر روز پنج مرتبه صدها میلیون بشر به آن سه نفر و خصوص به مقتداى آنها، اقتدا مى نمایند کدام دلیل بر حقانیت یک مبدأ و دعوت از این بهتر و روشن تر مى باشد.

هاتُوا بُرْهانَکمْ انْ کنْتُمْ صادِقینَ

 

برگرفته از کتاب «سفرنامه حج» اثر آیت الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره

 

برای مطالعه بخش های دیگر سفرنامه می توانید بر روی لینک های زیر کلیک کنید: 

سفرنامه حج آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (بخش دوازدهم: به سوی مکه مکرمه) 

سفرنامه حج آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (بخش چهاردهم: حجون و قبرستان ابوطالب) 

 

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وبسایت منتشر خواهد شد.