سفرنامه حج آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (بخش پانزدهم: روز ترویه – عرفات)
روز ترویه
امروز در شهر حرکت و جنبش و هیجان دیگر است و حاجیان براى رفتن به عرفات و از آنجا به مشعر و سپس به منا آماده شده و محرم مى شوند خیابان ها همه مملو از اتومبیل هاى با سقف و بى سقف است که دراین هواى گرم حجاج را به منا مى برند، دوباره رستاخیز شده و گروه گروه با لباس احرام به مسجد الحرام مى روند که در آنجا نیت کرده و محرم شوند یا محرم شده و از مسجد باز مى گردند یا سوار بر ماشین ها و حتى روى سقف ماشین ها هستند و مثل خط زنجیر ماشین هاى به هم پیوسته در این خیابان هاى متعدد و عریض روانه به سوى منا و عرفات شده اند ما شب عرفه قبل از نصف شب به مسجد الحرام مشرف شدیم و در آنجا محرم شدیم و پس از طواف مستحب و نماز آن در حالى که نسبت به روز قبل مطاف خلوت به نظر مى رسید به منزل مراجعت کردیم و حدود ساعت دو بعد از نصف شب در همان اتومبیل بى سقف لبیک گویان راهى عرفات شدیم بین راه هرچه مى دیدیم تازگى دارد ساختمان و بناء و فعالیت و خیابان است در هیچ کجا تا عرفات و خود عرفات تاریکى شب مزاحم نیست و همه جا به نور برق چنان روشن است که گوئى روز است.
عرفات
عرفات بر بیابان وسیع و هموارى گفته مى شود که در شمال مکه واقع شده فاصله آن تا مکه مکرمه 24 کیلومتر است.
حاجیان باید از ظهر روز عرفه تا مغرب در این مکان شریف وقوف نمایند.
اینجا محل عبادت و خداپرستى است، اینجا سرزمینى است که انسان ها در آن خود را به رحمت خدا نزدیکتر از سایر مکان ها مى بینند.
عرفان و وجدان و دریافت و احساس حضورى که براى شخص متوجه به موقف خود حاصل مى شود مادى نیست.
در هنگام دعا اشک ها بى اختیار جارى مى شود و ناله ها بلند مى گردد، دست ها به سوى درگاه قاضى الحاجات بالا مى رود.
شعور انسان به فقر و ناچیزى و مسکنت و تقصیر خودش و غنا و بى نیازى و توانائى و فیاضیت و رحمت و آمرزش و عفو و بخشش خداى تعالى زیاد مى شود.
دعاهایى که خوانده مى شود همه عروج دهنده و بینش آفرین و کمال بخش روح است مخصوصاً دعاى عرفه حضرت امام حسین علیه السلام و دعاى عرفه فرزند عزیزش امام زین العابدین علیه السلام که نمى توان رقائق و معارف آنها را توصیف کرد هر جمله از آنها نور است که بر باطن شخص مى تابد و آن را روشن مى کند و کدورات و زنگارهاى آن را زایل مى سازد و حیات و سعادت را تفسیر مى کند و نعمت هاى خدا را بر مى شمارد و قصور و تقصیر آن را در اداى شکر این نعمت ها شرح مى دهد که هر انسانى در هر اوج از معرفت که باشد از خواندن آنها لذت مى برد و خود را در عوالم روحانى مشاهده کرده و هر دم حضور خود را در درگاه خداوند تعالى بیشتر مى بیند.
واقعاً جامعه اى که چنین ذخائر عرفانى و تربیتى را در اختیار دارد باید از همه اوضاع و احوال و برنامه هایش نور و معنویت و بى اعتنائى به مال و منال و اعتبارات دنیا ظاهر باشد.
در بین نعمت ها این دعا از مهمترین نعمت هاست که ما از آن استفاده نمى کنیم و به درک حقایق آن اهتمام لازم نشان نمى دهیم.
اگر بخواهیم در اینجا چند جمله از این دعاها را به عنوان نمونه بیاوریم هر کدامش کتابى مى شود و چه خوب است که دعا کننده سعى کند در حد معرفت خود مقاصد و مفاهیم این دعاها را در خود بیابد و به خود بفهماند مثلا وقتى مى گوید:
ماذا فَقَدَ مَنْ وَجَدَک وَ ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَک
بفهمد که این جمله تمام حقیقت و حقیقت تمام است یکى از مختصرترین دعاهاى این روز این دعا است:
اللّهُمَّ لْا تَحْرِمْنی خَیرَ ما عِنْدَک لِشَرّ ما عِنْدی فَانْ انْتَ لَمْ تَرْحَمْنی بِتَعَبی وَ نَصَبی فَلا تَحْرِمْنی اجْرَ الْمُصابِ عَلی مُصیبَتِهِ
بارى این جماعت میلیونى در این بیابان هر کدام به زبانى و با حالى با خدا مشغول راز و نیازند و در حالى که براى آمد و شد از کثرت جمعیت همه در زحمتند و جاى خلوتى براى کسى یافت نمى شود همه با خدا خلوت کرده و آن خدائى که «لا یشْغَلَهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْع وَ وَسِعَ سَمْعُهُ الأصْواتَ»، صداى همه را مى شنود و همه را با غذاهایى که ملائکه ربانیین به آن تغذیه مى شوند که «طعامهم التسبیح و شرابهم التهلیل» غذا مى دهد.
و خلاصه همه جا و همه جا قرب است و حضور و جلوه اى از جلوات کوه طور اگر هم بسیارى از این حالات مجاز باشد و از حقیقت محروم باشد باز هم ظاهر آن شکوهمند و روحانیت بخش است و اگر دل صاحبش را پاک نکرده باشد دل دیگران را مى لرزاند و زبانشان را به تسبیح خدائى که زبان ها با اختلاف لغات به ذکر او بلند است مى گشاید.
این برنامه ها اگر مجاز و صورت هم باشد، راهنما و پل حقیقت مى باشد المجاز قنطره الحقیقه.
گاهى در هنگام طواف و سعى انسان از شنیدن دعاى دیگران که بسا ممکن است خواننده آن متوجه معنایش نباشد تکان مى خورد و در عظمت محتواى دعاى او مو بر بدنش راست مى شود.
و مبادا که گمان کنى این سخنان ما با روایت آموزنده و مشحون به حقیقت: «ما اکثَرَ الضَّجیجَ وَ اقَلَّ الْحَجیجَ» نامطابق است حاشا و کلا اکنون هم مى گوییم: «ما اکثَرَ الضَّجیجَ وَ اقَلَّ الْحَجیج»، اما مى گوئیم:
ضجه ها و ناله ها آنقدر شرح و تفسیر دارد و معرفت افزا است که هرچه بگوئیم از آن باز هم مختصرى گفته ایم و مى گوئیم:
این شرح بى نهایت کز وصف یار گفتند حرفى است از هزاران کاندر عبارت آمد
در بین راه به جمعیت هشت نفرى از زن و مرد از اهل کنیا برخورد کردیم، حالشان را جویا شدم دیدم با حالى و ایمانى آمده اند و با آنچه از حقایق و مقاصد و اصول و فروع دین به آن نرسیده اند، معاند نیستند، با افرادى برخورد کردم که وقتى فضائل آل محمد علیهم السلام را برایشان مى خواندم مسرور مى شدند گوش مى دادند و حتى شهادت مى دادند که حق رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم در آنها رعایت نشده است. خدا آنهایى را که در گذشته و حال این مردم را از اتصال با ولایت محروم کرده اند کیفر بدهد و گناه تمام نارسائى ها و نواقص اعمال اینها را به آنها حمل فرماید.
در اینجا ما هر چه مى گوئیم از ظواهر است همین ظواهرى که براى هر بیننده آگاهى خدا و حقیقت اسلام را ثابت مى نماید و خداوند تعالى به همه آرزومندان درک این روز در عرفات این توفیق را با عرفان و ولایت على و فرزندانش علیهم السلام که امام و ائمه هستند عطا فرماید.
یادى از کربلا
به سند معتبر از بشیر دهان منقول است که گفت: عرض کردم به خدمت حضرت صادق علیه السلام که گاه هست حج از من فوت مى شود و روز عرفه را نزد قبر امام حسین علیه السلام مى گذرانم فرمود:
که نیک مى کنى اى بشیر هر مومنى که به زیارت قبر امام حسین علیه السلام برود با شناسائى حق آن حضرت در غیر روز عید نوشته شود براى او ثواب بیست حج و بیست عمره مبروره مقبوله و بیست جهاد با پیغمبر مرسل یا امام عادل، و هر که زیارت کند آن حضرت را در روز عید بنویسد حق تعالى براى او ثواب صد حج و صد جهاد با پیغمبر مرسل یا امام عادل، و هر که زیارت کند آن حضرت را در روز عرفه با معرفت حق آن حضرت نوشته شود براى او ثواب هزار حج و هزار عمره پسندیده مقبوله و هزار جهاد با پیغمبر مرسل یا امام عادل
گفتم: کجا حاصل مى شود براى من ثواب موقف عرفات؟
پس آن حضرت نظر کرد به سوى من مانند کسى که خشمناک باشد و فرمود:
اى بشیر هرگاه مومنى برود به زیارت قبر حسین علیه السلام در روز عرفه و غسل کند در نهر فرات پس متوجه شود به سوى قبر آن حضرت بنویسد حق تعالى از براى او به هر گامى که بر مى دارد حجى که با همه مناسک به عمل آورده باشد و چنین گمان دارم که فرمود و عمره (و غزوه).
حرکت از عرفات به سوى مزدلفه و مشعرالحرام
از هنگام غروب این جمعیت مثل مور و ملخ براى رفتن به مزدلفه به جنبش و حرکت مى آیند ده ها هزار چادر که در این صحرا زده شده است به زودى برداشته مى شود و اگر اندکى انسان از خودش غافل شود در بین جمعیت گم مى شود و مخصوصاً در این هواى گرم بسیار سخت بر او مى گذرد در تمام خیابان ها ماشین ها براى سوار شدن حاجیان ایستاده اند و راه آمد و شد آنها بسته است و فقط به ترتیبى که مأمورین راهنمائى اجازه مى دهند آرام و کند در حرکت مى باشند با اینکه راننده ماشین ما از دو ساعت قبل براى آوردن ماشین به خیابان نزدیک چادر ما که متعلق به آقاى غنام مطوف معروف بود رفته بود، بعد از نماز مغرب و عشا در عرفات تا حدود ساعت ده منتظر ماندیم تا او توانسته بود به نوبتى که هست خودش را به ما برساند. پس از آمدن ماشین با خواندن دعاهاى مأثوره به سوى مزدلفه روان شدیم از عرفات تا مزدلفه راهى نیست اما به واسطه ازدحام ماشین ها و کندى حرکتشان مدتى بین راه و در خود مزدلفه تا جاى مناسبى پیدا شود وقت مى گذرد ولى حسنش این است که علاوه بر اینکه هر کسى مى تواند با زبان خودش شبان وار خدا را بخواند با روشن بودن مسیر و تمام اطراف آن خواندن هر دعا از روى کتاب آسان است و لذا بسیارى به خواندن دعا مشغول مى شدند و با ذکر و فکر و صلوات در حالى که ماشین به طور کندى سیر مى کند آنان راه خدا را با سرعت طى مى نمایند راهى که هر قدمش وصول است.
در اینجا همچنین مواقف مشابه آن بعضى نادانان که از مسأله حکمت هاى سیاسى حج حرفى شنیده اند مردم را با شعارهایى که مناسب چنان حالى نیست از خواندن دعاهاى مستحب و توجه به خدا باز مى دارد و به نظر من در برابر دیگران هم ایرانى و شیعه را متهم به عدم درک برنامه هاى حج نموده و مسأله معنویات حج را که بیشتر با این دعاها حاصل مى شود ضایع مى کنند.
برگرفته از کتاب «سفرنامه حج» اثر آیت الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره
برای مطالعه بخش های دیگر سفرنامه می توانید بر روی لینک های زیر کلیک کنید:
سفرنامه حج آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (بخش چهاردهم: حجون و قبرستان ابوطالب علیه السلام)
ثبت دیدگاه