حدیث روز
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله: کسی‌که قائم از فرزندان مرا انکار کند، پس همانا مرا انکار کرده است - مصدر کتاب منتخب الاثر تألیف آیت الله العظمی صافی قدس سره

سه شنبه, ۱۳ خرداد , ۱۴۰۴ Tuesday, 3 June , 2025 ساعت ×
سفرنامه حج آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (بخش چهاردهم: حجون و قبرستان ابوطالب)
۱۲ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۱:۵۷
به سوی سرزمین وحی (بخش چهاردهم: حجون و قبرستان ابوطالب علیه السلام) - سلسله گزارش های کوتاه از کتاب «سفرنامه حج» اثر مرجع ولائی آیت الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره
پ
پ

سفرنامه حج آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (بخش چهاردهم: حجون و قبرستان ابوطالب علیه السلام)

حجون و قبرستان ابوطالب علیه السلام

در مدت اقامت در مکه بین خروج از احرام عمره تمتع، و قبل از محرم شدن به احرام حج تمتع به زیارت قبرستان ابوطالب رفتیم. اکنون در این قبرستان بسته است و مردم از اداى احترام و تقدیر از خدمات ابوطالب بزرگ یاور و حامى و نگهبان پیغمبر صلى الله علیه وآله وسلم و همچنین ام المومنین خدیجه همسر عالیقدر و یار ایثارگر پیغمبر صلى الله علیه وآله وسلم و زیارت قبر آنها و قبر جناب عبدالمطلب جد رسول خدا و عبد مناف جد عبدالمطلب و مزار مادر با افتخار پیامبر و فرزند عزیزش جناب قاسم محروم مى باشند.

این قبرستان و مزارهاى آن که اکنون به ظاهر در اثر جهالت و تعصب وهابى ها و در حقیقت به وسیله توطئه و نقشه استعمار و دشمنان اسلام ویران شده است و اطراف آن را دیوار کشیده اند و مسلمانان را از زیارت آن محروم ساخته اند از قبرستان هاى تاریخى و نگهبان سوابق عزت و عظمت بیت هاشم و نیاکان رسول خدا و یادآور فداکاریهاى ابوطالب در راه حفاظت از آن حضرت و همکاریها و هماهنگیهاى همسر با وفا و بى مانند آن بزرگوار است.

آنچه که فوق العاده موجب تأسف است این است که این خیانتها به آثار اسلامى و تاریخ اسلام به دست مشتى اجامر و اوباش مزدور استعمار و متعصبین جامد نادان آلت دست شده انجام گرفته است.

بانوئى مثل خدیجه که وجودش و ایمانش و دلسوزى و دلجوئیش از پیغمبر خدا تمام متاعب و رنج هایى را که در امر تبلیغ رسالت مى دید بر او آسان مى نمود، و آن ثروت بسیار را در اختیار او گذارد تا تمام آن را در راه اعلام کلمه اسلام صرف نمود و در تمام ناراحتیها و نگرانیها و سختیهاى آغاز بعثت که هرگز براى افرادى عادى قابل تحمل نبود با پیغمبر مشارکت داشت و با کمال ایمان به آینده این دین و پیشرفت کلمه توحید امیدوار بود و خلاصه پس از پیغمبر و على بیشترین مسوولیتهاى اوّلیه و بنیادى را در بناى این مجتمع عظیم اسلامى که اجتماع بزرگ حج نمونه اى از عظمت آن است متحمل بود نباید قدرش مجهول و زحمات و خدمات ارزنده اش نامشکور شود.

با اینکه در مقایسه با سایر زوجات پیغمبر صلى الله علیه وآله وسلم قدرش از همه آنها بالاجتماع ارفع و جز دخترش سیده نساء عالمیان بر همه زنهاى پیغمبر و عموم بانوان اسلام و مومنین و مومنات حق و منّت دارد و اسوه و الگو براى همه است و با اینکه در اسلام فتنه اى را برنیانگیخت و لحظه اى مخالفت امر رسول خدا را نکرد و مخالفت امر «وَ قَرْنَ فى بُیوتِکنَّ» را ننمود، و به جنگ وصى و خلیفه پیغمبر نرفت، سیاست هایى که هدفشان پامال کردن شخصیتها و ارزشها و خدمات و فضایل و مناقب و موقعیت و مقام اهل بیت بود کوشیدند تا این بانو را نیز در حدى که امکان داشته باشد از تاریخ اسلام حذف نمایند و از یاد مردم ببرند و به جاى آنها شخصیت هایى را بسازند و به آنها اعتبار بدهند.

لذا در اینجا مى بینیم خدیجه این زن با جلالت و اعتبار از زبان ها مى افتد و به جایش دیگرى را که اعتبار دادن به او در تحکیم رژیم حاکم و تضعیف مخالفان آن موثر باشد بر سایر زوجات پیغمبر که زنده بودند خصوصاً ام سلمه آن بانوى با درایت و متعهده که با اهل بیت وفادار ماند مقدم مى شود و احادیث و روایاتش از احادیث مثل على بن ابى طالب علیه السلام هم زیادتر نقل مى شود و بلکه نقل احادیث از على علیه السلام جریمه سیاسى مى گردد و از عایشه و ابوهریره وسیله تقرّب به حکومت ها مى شود.

البته با تمام تبلیغات که داشتند نتوانستند شخصیت خدیجه و دخترش را تحت الشعاع شخصیت هاى مصنوعى قرار دهند ولى کوشش کردند تا نام و فضایل آنها را مردم و محدثان و مولفان کمتر یاد کنند و در برابر آنها شخصیت هایى بتراشند.

همچنین این سیاستمداران که آباء و اجدادشان مشرک و بت پرست بودند و برخى از آنها خودشان نیر سابقه شرک داشتند براى آنکه از خصایص و فضایل اهل بیت بکاهند و خاندان رسالت را مثل خاندان هاى خودشان قلمداد کنند مردان موحدى مثل عبدالمطلب و هاشم و عبدمناف اجداد پیغمبر و پدران بزرگوار عبدالله عزیز و آمنه بانوئى که بهترین فرزندان را به دنیا داد کافر خواندند و ابوطالب را با آن همه سوابق دفاع از رسول خدا که حتى فرزندى مثل على را در وقتى که در شعب بودند در جاى او مى خواباند تا اگر کسى بخواهد به پیغمبر صدمه اى بزند به او بزند و پیغمبر محفوظ بماند، و با آن شعارى که صراحت در اسلام او دارد باز هم براى دشمنى با پیغمبر و على کافر خواندند و به این صورت مزد خدمات حیاتى او را دادند و به جایش ابوسفیان و معاویه و هند جگر خواره را که به اکراه مسلمان شدند مسلمان و از صحابه و عادل شمردند.

خدا لعنت کند سیاست را که چگونه باطل را به صورت حق و حق را به صورت باطل جلوه مى دهد و خدا لعنت کند حب جاه و دینار و درهم را که آدمى را از انسانیت تهى و بى شخصیت مى سازد.

ما اکنون در مقام تحقیق این مسائل نیستیم در ایمان شخصیتى مثل ابوطالب حتى بعضى از علماى بزرگ اهل سنّت کتاب نوشته اند چنانکه ایمان اجداد آن حضرت را نیز اثبات نموده اند و اما شیعه عقیده اش در این جمله خلاصه مى شود:

اشْهَدُ انَّک کنْتَ نُوراً فِی الأصْلابِ الشّامِخَهِ وَالأرْحامِ الْمُطَهَّرَهِ

بدیهى است حاملان نور رسالت محمدى باید اصلاب آباى موحد و ارحام امهات موحده باشد و اصطفاء و برگزیدگى آن حضرت از هر جهت مطلق است که:

انَّ اللهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ ابْراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمینَ ذُرّیهً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ

و بنابراین عقیده پدر ابراهیم تارخ موحد بوده و آزر که به عنوان اب در قرآن موصوف شده عموى آن جناب بوده زیرا اب برعمّ نیز اطلاق شده و در قرآن نیز آمده است مثل:

نَعْبُدُ الهَک وَ الهَ آبائِک ابْراهیمَ وَ اسْمعیلَ وَ اسْحقَ

به هر صورت اینها یک مباحث مذهبى است که در اینجا جاى شرح و بسط آنها نیست ولى اجمالًا این مطلب را تذکر مى دهیم که نفى فضایل اهل بیت پیغمبر صلى الله علیه وآله وسلم و بنى هاشم خصوص مثل اینگونه فضایل که خالى از ایراد و توهین به قدس مقام رسالت نیست از سوى سیاست هاى حاکم خصوصاً بنى امیه القا و ترویج شده است.

آنان براى اینکه اثبات مثل فضایل اهل بیت را براى خودشان ممکن نمى دیدند تا مى توانستند فضایل آنها را منکر مى شدند که تا هر حد بشود از مزایا و امتیازات و خصائصى که آنها دارند بکاهند لذا یکى از جریان هایى که بعد از سقیفه باب فتنه ها را به روى مسلمانان گشود جریان شورا بود که اگرچه از جهات متعدد این شورا مخدوش و غیر شرعى بودن آن ثابت است از این جهت نیز که با یک سیاست بسیار مزورانه در این موقع که جهان اسلام خواه و ناخواه به سوى على مى رفت و کسى خود را همطراز و رقیب او نمى شمرد با این شورا، پنچ نفر به عنوان همطراز و نامزد خلافت عنوان شدند که بعدها باد به دماغشان افتاد و حب جاه و ریاست آنها را وارد میدان معارضه با على علیه السلام نمود و در واقع جنگ جمل که صفین و نهروان هم نتیجه آن است از اینجا پى ریزى شد چنانکه خود على علیه السلام از این شورا در خطبه شقشقیه شکایت مى فرماید:

فَیالَلّهِ وَ لِلشُّوری مَتَی اعْتَرَضَ الرَّیبُ فِی مَعَ الأوَّلِ مِنْهُمْ حَتّی صِرْتُ اقْرَنُ الی هذِهِ النَّظائِرِ

در حال حاضر نیز پیروان همان سیاست ها مخصوصاً حنابله که جامدترین و نادان ترین فرق اهل سنّت هستند و خصوصاً وهابیه که در تعصب و لجاج از ابن تیمیه درس گرفته اند با پشتیبانى و تأیید کامل استعمار آن جریان ها را تعقیب مى نماید و در مکه مکرمه و مدینه منوره تا توانسته اند آثار عصر رسالت و صحابه و تابعین را از میان برده اند و با اینکه زیارت قبور آزاد است زیارت قبر بانوئى عالیقدر مثل خدیجه را ممنوع کرده و محل ولادت حضرت رسول اکرم صلى الله علیه وآله وسلم را تبدیل به کتابخانه نموده اند تا در آنجا مراسمى بر پا نشود و فراموش گردد.

در حال حاضر که همین وهابى ها بسیارى از التزامات به اصطلاح مذهبى خود را رها کرده و به سرعت فرنگى مآب مى شوند کاملا معلوم است که اصرار بر ویران نگهداشتن این مشاهد جز جلب رضایت استعمار و عداوت با اهل بیت که نشانه نفاق است هیچ منشأ مذهبى ندارد.

 

برگرفته از کتاب «سفرنامه حج» اثر آیت الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره

 

برای مطالعه بخش های دیگر سفرنامه می توانید بر روی لینک های زیر کلیک کنید: 

سفرنامه حج آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (بخش سیزدهم: مسجد الحرام) 

سفرنامه حج آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (بخش پانزدهم: روز ترویه – عرفات) 

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وبسایت منتشر خواهد شد.