سفرنامه حج آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (بخش یازدهم: به سوی خدا)
به سوى خدا
لَبَّیک اللّهُمَّ لَبَّیک
خیابان ها و میدان هاى شهر مدینه را یکى پس از دیگرى پشت سر گذاشتیم و پس از خروج از شهر راه چندانى طى نکردیم که به ذوالحلیفه و مسجد شجره رسیدیم مکانى که به آباعلى معروف است فاصله مدینه منوره را تا این مکان شش تا هفت کیلومتر معین کرده اند ولى شاید با توسعه اى که شهر پیدا کرده است فاصله کمتر باشد و بیش از سه چهار کیلومتر نباشد که آن هم فاصله خالى از عمران نیست و گمان مى رود به زودى شهر تا این مکان وسعت پیدا خواهد کرد از سوى دیگر گفته مى شود که فاصله این مکان تا مکه مکرمه ۴۸۶ کیلومتر است و در بین راه مدینه منوره و مکه مکرمه بیش از بیست مسجد است که در گذشته که مردم پیاده یا با اسب و شتر و غیره مشرف مى گردیدند به نماز تحیت در این مساجد موفق مى شدند.
و اولین مسجد معروف از این مساجد همین مسجد ذوالحلیفه است که به مسجد شجره معروف است و وجه تسمیه آن این است که این مسجد در مکان درختى که رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم در آن فرود مى آمد بنا شده است. ذوالحلیفه یکى از میقات هاى پنج گانه است که حاجیان از این میقات ها محرم مى شوند و اهل مدینه و کسانى که از مدینه منوره به حج مشرف مى شوند مانند ایرانیان که قبل از حج مدینه منوره را زیارت مى نمایند از این مکان (ذوالحلیفه) مُحْرِم مى شوند و این میقات فاضلترین میقات ها است.
ناگفته نماند که مسجد شجره به سبک زیبائى و جالبى توسعه یافته و بازسازى شده و وضو خانه اى که این همه انبوه جمعیت بتوانند به آسانى در آن وضو و غسل بجا آورند در نزدیک آن ساخته شده است.
وقتى انسان به میقات ذى الحلیفه و مسجد شجره که در آن واقع است مى رسد وارد محیطى دیگر مى شود، محیطى که از ارزش هاى مادى و صورى در آن خبرى نیست.
اینجا محل احرام بستن است اینجا باید همه لباس هاى محلى و رسمى و گران قیمت را از تن بیرون بیاورند و همه براى یک عبادت و ریاضت بزرگ و ورود در یک مدرسه عمومى تربیت اسلامى که مقررات و برنامه هاى آن نسبت به همه على السوا است آماده شوند.
همه با دو جامه احرام که رنگ بیشتر یا همه سفید است (چون مستحب است سفید باشد) خود را مى پوشانند.
در حال احرام بستن غوغائى است هر کس متوجه به حال خود و به نوعى با خدا در مناجات و عرض حاجات است یکى زمزمه هایى دارد یکى گریه مى کند و دعاهاى مأثوره را مى خواند نماز مى خواند و بعد از نماز یا پیش از نماز لباس هایشان را از تن بیرون مى آورند بسیارى هم از مدینه غسل کرده و از همانجا لباس احرام را مى پوشند اما مراسم احرام بستن باید در میقات به عمل آید لذا دوباره لباس احرام را باز مى کنند و مى بندند و بعد نیت مى کنند و با حال خضوع و خشوعى که مناسب با چنان محیط روحانى است صدا به «لَبَّیک اللّهُمَّ لَبَّیک… » بلند مى کنند.
صداهاى تلبیه دل پذیر و شوق انگیز است لبیک مى گویند و خدا را جواب مى دهند که دعوت تو را پذیرفتیم و به سوى تو آمده ایم و میهمان تو هستیم.
مسجد شجره با منظره باشکوهى که دارد غرق در عظمت معنویت مى گردد و نفوذ کلمه پیامبر بزرگ اسلام صلى الله علیه وآله وسلم از تمام صحرا و اطراف آن آشکار است.
همه با یک لباس و با یک برنامه سفید و سیاه و عرب و عجم و عالم و جاهل و امیر و مأمور به سوى این میهمانى مى روند و تمام امتیازات را به دور ریخته و کسى از کسى مشخص و معلوم نیست.
بانوان اگر چه ملزم به بیرون آوردن لباس عادى خود نیستند و مى توانند در همان لباس متعارف مُحْرِم گردند و یا اینکه بر حسب فتواى بعضى از علما اگر چه کندن لباس بر آنها واجب نیست باید در موقع مُحْرِم شدن جامه احرام را بپوشند هر چند بیرون آوردن دو جامه احْرام پس از مُحْرِم شدن برایشان بر حسب این فتوا جایز است.
مع ذلک بانوان هم بیشتر و بلکه همه لباس هاى سفید و یک نواخت تهیه کرده و لباس هاى متعارفى خود را بیرون مى آورند و با این خلع لباس و پوشیدن لباس احرام همه از زن و مرد زندگى جدیدى را بنیاد نموده و به اعتبارات و تعلقات دنیا پشت پا مى زنند، و تفسیر یا تأویلى از «فَاخْلَعْ نَعْلَیک انَّک بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوی» را نشان مى دهد که همچنان که موسى آن پیغمبر بزرگ خدا وقتى به کوه طور رسید به خلع نعلین خود که شاید باطن آن خلع محبت اغیار از قلب خود بود مأمور شد، این امت مرحومه نیز هر کدام به ورود در حرم و زیارت خانه خدا بار مى یابند مأمورند که در اینجا لباس خود را خلع و پوشش خاصى را که مناسب باریافتگان این حرم کبریائى است در بر نمایند و انانیت ها و خودپرستى ها را کنار گذارده از همه چیز و هر چه به آن علاقه دارند دل کنده و خالص براى او و به سوى او شوند.
کسى نمى تواند حالات روحانى این همه زن و مرد را در این موقف و مشهد عظیم توصیف نماید.
همه به حسب مراتب معرفت و بینش خود در حضور و در عروج مى باشند.
دعاهاى مأثوره را با خلوص و توجه مى خوانند و خلاصه پس از نماز و پوشیدن لباس احرام نیت احرام کرده با تضرع و زارى به عالمى که آرزومند ورود در آن بوده اند وارد مى شوند و زبان را به این جمله پر از معنا و حقیقت مى گشایند:
لَبَّیک اللّهُمَّ لَبَّیک لَبَّیک لا شَریک لَک لَبَّیک انَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَهَ لَک وَالْمُلْک لا شَریک لَک لَبَّیک
بدیهى است هرچه انسان در اینجا به محتواى کلمه لبیک و عظمت خداى متعال که مخاطب به آن است و فقر و نیاز و ناچیزى و عدم لیاقت و تقصیرات خود توجه کند در مقام گفتن لبیک بیشتر تحت تأثیر قرار گرفته و غرق خجلت و شرمسارى مى شود. با کدام زبان لبیک بگویم؟
با زبانى که به گناه غیبت و دروغ و تهمت و افترا آلوده شده است؟
چگونه لبیک بگویم در حالى که در موارد بسیار از اوامر و نواهى او سرپیچى کرده و عملًا لا لبیک گفته ام؟
چگونه لبیک بگوید کسى که نعمت هاى خدا را کفران نموده و با آنها معصیت و مخالفت کرده است؟
آیا مى توانم در گفتن این لبیک خودم از خودم اطمینان داشته باشم که راست مى گویم؟
آیا خود باور مى کنم که در گفتن لبیک منظورم فقط انجام صورت عمل نیست، وبه محتواى آن نیز توجه دارم؟
اگر این باور را ندارم، و اگر هنوز هم از گناه و معصیت صمیمانه توبه نکرده ام، چگونه در این موقفى که این همه بندگان تائب و پشیمان حضور یافته اند در جمع آنها وارد شده، و به خداى بزرگ دروغ مى گویم؟
لبیک یعنى اعلام حضور و اعلام قبول، اعلام تسلیم، اعلام فرمانبرى و اطاعت.
باید این اعلام صادقانه و مخلصانه انجام شود و هربار که مى گوید و هرچه تکرار مى کند خود حال تسلیم و قبول و فرمانبرى بى چون و چرا را احساس نماید.
در روایت از سفیان بن عیینه است که حضرت زین العابدین علیه السلام حج گذارد. و چون خواست محرم شود مرکبش ایستاد و رنگش زرد شد و لرزه او را عارض گردید و شروع کرد به لرزیدن و نتوانست لبیک بگوید، سفیان گفت: چرا تلبیه نمى گوئید؟
فرمود مى ترسم در جوابم گفته شود: لا لبیک و لا سعدیک پس چون تلبیه گفت غش کرد و از مرکبش بر زمین افتاد و پیوسته این حال او را عارض مى شد تا حج را به پایان رساند.
پس از این همه اندیشه ها و نگرانى ها که همه علامت روشنى باطن و صفاى وجدان است ناچار و براى امتثال امر زبان را به عرض «لَبَّیک اللّهُمَ لَبَّیک لَبَّیک لاشَریک لَک لَبَّیک» باز مى کنند و سفر و سیر خود را به سوى خدا آغاز مى نماید.
زن ها در ماشین هاى مسقف و مردها در ماشین هاى بى سقف سوار شده و به سوى مکه مکرمه و خانه خدا رهسپار مى شوند در طول مدت طى راه تا آنجا که دیوارهاى خانه هاى مکه ظاهر مى شود این تلبیه ها بسیار گفته مى شود.
برگرفته از کتاب «سفرنامه حج» اثر آیت الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره
برای مطالعه بخش های دیگر سفرنامه می توانید بر روی لینک های زیر کلیک کنید:
سفرنامه حج آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (بخش دهم: تشرف برای وداع)
سفرنامه حج آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (بخش دوازدهم: به سوی مکه مکرمه)
ثبت دیدگاه