حدیث روز
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله: کسی‌که قائم از فرزندان مرا انکار کند، پس همانا مرا انکار کرده است - مصدر کتاب منتخب الاثر تألیف آیت الله العظمی صافی قدس سره

چهارشنبه, ۱ مرداد , ۱۴۰۴ Wednesday, 23 July , 2025 ساعت ×
خواب امام علیه السلام
۰۱ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۳:۰۴
در ادامه سلسله مقالات همراه با محرم، برگرفته از آثار مرجع ولائی حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره مبحث «خواب امام علیه السلام» مورد بررسی قرار گرفته است.
پ
پ

همراه با محرم ( بخش 28: خواب امام علیه السلام)

ابن اعثم کیست؟

41. در صفحه 105 آنچه راجع به ابن اعثم نوشته است که از اهل سنت بوده است. می پرسیم او سنى تر بوده و در کتابش دروغ و افترا بیشتر است یا ابن کثیر صاحب البدایه والنهایه؟ یا ابن خلدون؟ او بیشتر مذاهب اهل سنت را ترویج کرده یا ابن اثیر صاحب کامل، و طبرى صاحب تاریخ و تفسیر، و دینورى، و ابن قتیبه، و یاقوت حموى و ذهبى و رشیدرضا از سنّیانى که شما کتاب های آنها را مدرک قرار داده اید؟

کسانى که مستقیماً به شیعه حمله کرده و منکر فضایل اهل بیت علیهم السلام و حتى از یزید با وقاحت هرچه تمام تر دفاع کرده اند، کتابشان و نقلشان را مدرک و معتبر می دانید، اما تاریخ نگاران منصف اهل سنت و دوستدار اهل بیت، مانند صاحب روضه الصفا و ابن اعثم و هرکس گفته باشد امام علیه السلام براى جهاد فى سبیل الله و ادراک فضیلت شهادت قیام کرد، قول و نقلش معتبر نیست.

اما جمله «والخلفاء الراشدون» که نقلش را شما از یک نفر اهل سنت دلیل بر عدم اعتبار کتابش گرفته و اماره بر این قرار داده اید که براى ترویج افکار اهل سنت از دروغ و تهمت خوددارى نکرده است و مثل اینکه در مدارک کتاب خود از این جانبدارى ها از دیگران ندیده اید.

اولاً: در مذاکرات محمد حنفیه با امام علیه السلام در ترجمه ابن اعثم این جمله «والخلفاء الراشدون» ترجمه نشده است، و در مقتل خوارزمى چگونه اضافه شده است؟ خدا عالم است، ما نمی توانیم مثل شما فوراً اضافه کردن آن را به خوارزمى نسبت بدهیم، ولى در کلام امام علیه السلام در مقام وصیت در ترجمه ابن اعثم این جمله موجود است.

ثانیاً: بر فرض اینکه این جمله کلام امام علیه السلام باشد، آیا مانعى دارد که مراد از خلفای راشدین در مثل این عبارت که نام على مرتضى علیه السلام ذکر شده است «أَسِیرُ بِسِیرَه جَدِّی مُحَمَّدٍ وَأَبِی عَلِی بْنِ أَبی طَالِبٍ وَ سِیرَه الْـخُلَفَاءِ الرَّاشِدِینَ»؛ ائمه اثنى عشر خلفای راشدین مهدیین علیهم السلام باشد. همه کس می داند که حسین علیه السلام کلمه ای را که پدرش در داستان شورا و تعیین خلیفه پس از قتل عمر با اینکه می دانست دستاویز دشمن براى غصب خلافت و سپردن آن به عثمان می شود از گفتنش جداً خوددارى کرد، نمی گوید.

و این مقدار از مذهب اهل بیت علیهم السلام در آن زمان مسلّم بود که سیره خلفای ثلاثه را حجت نمی دانستند؛ به علاوه تبعیت از سیره على علیه السلام با تبعیت از سیره آنها محال است، پس برفرض صدور، این کلام ظاهر است در همین معنایى که گفتیم؛ به هرحال این کلام وضع و جعل باشد یا نباشد این قدرها مهم نیست و کتاب ابن اعثم را به خصوص در نقل موضوعى که ترویج مذهب اهل سنت را نمی کند و دلیل بر فضل اهل بیت است، از اعتبار نمی اندازد.

و اما سخنى را که از امام علیه السلام خطاب به ابن عمر نقل کرده است معلوم نیست که خودش آن را وضع کرده باشد. به همین کتاب سیر اعلام النبلاء ذهبى که از مدارک مورد اعتماد نویسنده است مراجعه کنید ببینید چه کرده و رسوایى را در دفاع از جنایتکاران و دشمنان اهل بیت به کجا رسانده است و حتى ترجمه همین عبدالله عمر را ببینید چگونه از این فرد نالایق و دشمن امیرالمومنین علیه السلام توصیف و تمجیدهاى دروغ می کند و او را امام علیه السلام و قدوه و شیخ الاسلام می خواند. چطور شد که سیر اعلام النبلاء مدرک است، اما تاریخ ابن اعثم مدرک نیست؟

42. از جمله اعلام و بزرگانی که خواب امام علیه السلام را روایت کرده اند، ابن شهرآشوب ـ علیه الرحمه ـ است. برحسب روایت ایشان، امام علیه السلام به هنگام نماز روزى پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را در خواب دید که او را از آنچه بر او وارد می شود خبر می دهد. امام علیه السلام عرض کرد مرا حاجتى به بازگشت به دنیا نیست؛ مرا به سوى خود گیر. پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

«لَابُدَّ مِنَ الرُّجُوعِ حَتَّى تَذُوقَ الشَّهَادَه»؛ چاره ای از بازگشت نیست تا شهادت را بچشى.

مصادر کتاب مناقب ابن شهرآشوب چنان که از ابتدای کتابش معلوم است، صدها کتاب تاریخ و حدیث و تفسیر و فضایل شیعه و اهل سنت است؛ مع ذلک چون یکى از طرق خود را منتهى به ابن اعثم معرفى کرده و نویسنده شهید جاوید به طور جزم می گوید: ابن شهرآشوب خواب ابن اعثم را به طور سربسته نقل کرده است!

ما می گوییم اگر ابن شهرآشوب خواب را از کتاب ابن اعثم گرفته، چرا این طور ملخص و مختصر می ساخت با اینکه مطالب آن دلالت بر فضیلت امام علیه السلام دارد؟

روایت ابن اعثم این است که شبى از شب ها امام حسین علیه السلام از سراى خویش بیرون آمده و به سوی روضه مطهر حضرت محمد مصطفى رفت، الخ؛ و روایت ابن شهرآشوب این است که روزى نماز می خواند، الخ. نمی توان گفت که مثل ابن شهرآشوب خواب را از ابن اعثم گرفته باشد و این گونه تصرف بی وجه در آن کرده باشد و اگرچه این دو عبارت قابل جمع است، ولى در مقام نقل از کتابى این گونه تصرف و تغییر جایز نیست؛ پس یقیناً ابن شهرآشوب این روایت را از اصل و مأخذ معتبر دیگری گرفته است و برفرض که مأخذ او و مأخذ ابن اعثم یکى باشد، دلیل بر این است که روایت خواب امام علیه السلام بر خلاف آنچه نویسنده تصور کرده، خبر مستقل و جداگانه ای است، و چنان که ترجمه تاریخ ابن اعثم داد می زند ارتباط با خبر گزارش به یزید و وصول نامه او ندارد، و نقطه اساسى اشتباه نویسنده همین جاست که به ترجمه ابن اعثم مراجعه نکرده و در نقل خوارزمى هم دقت ننموده؛ لذا مطالب و نقل های متعدده را نقل واحد شمرده است.

43. در صفحه 107 نوشته است به فرض محال که خواب دیدن امام علیه السلام کنار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آن طور که ابن اعثم گفته صحیح باشد، از آن استفاده دستور نمی شود، الخ.

می گوییم چگونه امر و دستور استفاده نمی شود؟ شما خواب را در ترجمه ابن اعثم یک بار دیگر با اندکى دقت بخوانید ببینید دستور استفاده می شود یا نه؟

 

قابل توجه

44. خوابى که ابن اعثم و دیگران روایت کرده اند، هرگز زیربنای فکرى تلقى نشده و مفاهیم عالیه ای که از شهادت امام علیه السلام استفاده شده و هدف هایى که در این قیام مقدس برحسب عقیده و درک صحیح و مستند و مستدل شیعه منظور بوده، مأخوذ از روایات کثیره صحیحه و شواهد تاریخى استوار است که این خواب صحیح باشد یا نباشد، تفاوتى در استحکام رأى عمومى شیعه نمی کند.

ما فقط از نظر علمى و فنى تا این مقدار در پیرامون آن بررسى کردیم، وگرنه در اثبات اصول مطالبى که در مقدمه گفته ایم و بطلان طرح نویسنده شهید جاوید نیازى به این اخبار نداریم.

 

قابل توجه بیشتر

این است که با اینکه در این فصل این همه در بى اعتبارى تاریخ ابن اعثم اصرار کرده است، در موارد متعدده به واسطه مقتل خوارزمى به تاریخ ابن اعثم اعتماد کرده است. حتى به فصل نهم آن، که متضمن نقل خواب امام علیه السلام است و به همین قسمت آن (از صفحه180 تا 189) که در اینجا رد کرده است (در صفحه 343) اعتماد و استدلال کرده است.

 

15. خواب دیگر

یک تذکر!

45. چنان که در مقدمه گفتیم، شیخ مفید و ابن اثیر جزرى و طبرى روایت کرده اند وقتى عبدالله بن جعفر و یحیى بن سعید، برادر استاندار مکه، از امام علیه السلام با اصرار درخواست می کردند که از رفتن به عراق صرف نظر فرماید و از خطراتى که این سفر براى امام علیه السلام داشت بیمناک بودند، امام علیه السلام در جواب فرمود: پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را در خواب دیده ام و در آن خواب به کارى مأمور شده ام که انجام می دهم، خواه به زیان من باشد یا به سود من.

گفتند: این خواب چگونه بوده است؟ فرمود: براى کسى نگفته ام و براى کسى نخواهم گفت تا پروردگارم را ملاقات کنم.

نویسنده شهید جاوید در صفحه 107 زیر عنوان «تذکر» این خواب را مختصراً از طبرى نقل نموده است و می گوید: این خواب غیر از خوابى است که ابن اعثم روایت کرده است، ولى درباره این خواب توضیحى نداده است؛ لذا ما هم می گوییم البته این خواب غیر از آن خواب است، ولى انصاف بدهید آیا از این خواب استفاده نمی شود که امام علیه السلام یک مأموریت و برنامه سرّى داشته است؟

آیا پس از حوادثى که جلو آمد و امام علیه السلام شهید شد و اهل بیت اسیر شدند، فهمیده نمی شود که این مأموریت ارتباط با این حوادث داشته است؟

آیا می توانید احتمال بدهید خواب این بوده است که باید براى تأسیس حکومت اسلامى قیام کنى و نیروى نظامى کوفه را براى کوبیدن یزید بسیج کنى و یزید و ابن زیاد را خلع سلاح نمایى؟ پس اگر امر این بود، چرا امام علیه السلام انجام نداد؟

آیا اگر از این مطالب بود گفتنش محرمانه به عبدالله جعفر اشکالى داشت؟ با اینکه على الظاهر به قول شما امام علیه السلام به سوى کوفه می رفت.

آیا از جمله «لِی أَوْ عَلَی»، نمی فهمیم که امام علیه السلام می خواسته به آنها که امام علیه السلام را در مخاطره می دیدند و شهادتش را پیش بینى می کردند، جواب بدهد که این مأموریت است و باید انجام شود؟

آیا از این جمله نمی فهمید که برنامه تأسیس حکومت اسلامى در بین نبوده است؟ و ازجمله «حَتَّى أَلْقَى رَبِّی»؛ فهمیده نمی شود که پایان این برنامه ملاقات با خدا بوده است؟

آیا غیر از این است که بیان تفصیلات این خواب و برنامه ای که دارد، چون سراسرش مصیبت و غم و اندوه و گرفتارى و داغ جوانان و رسالت اهل و عیال و تشنگى و مصائب دیگر است، مصلحت نبود و آن خاندان عزیز و بانوان محترمه و اطفال کوچک را پیش از وقت نگران و ناراحت می ساخت؟

ما که به حدس قوى و با اطمینان می گوییم این امر که به آن مأمور شده بود، برنامه ای بود که اجرا کرد، امر شهادت، امر اسارت، امر این همه مصائب بود، و به طور یقین هرچه بوده است طبق این خواب (صرف نظر از ادله دیگر)، امام علیه السلام از پایان این سفر آگاه بوده، و چیزى که هدف نبوده و مأمور به آن نشده بود، تأسیس حکومت اسلامى بوده است؛ وگرنه چرا امام علیه السلام در بین راه این همه از یحیى بن زکریا یاد می کرد؟ چرا می فرمود: امر بر من پنهان نیست؟

 

قابل توجه نویسنده شهید جاوید

در صفحه 107، سطر 6، جسارت را به مقام علمای پرهیزکاری که این خواب امام علیه السلام را روایت کرده اند، از حد گذرانیده اید. بهتر است خودتان با دقت این دو سطر را بخوانید و متوجه باشید که عفت قلم را آن هم نسبت به بزرگانى امثال سید بن طاووس و ابن شهرآشوب و محدث قمى و محمد بن ابی طالب حسینى و مولف معادن الحکمه حفظ کنید.

 

16. داستان فرشته ها

46. در صفحه 108 داستان فرشته ها را از کتاب دلائل الامامه نقل کرده و می گوید: ممکن است کسى با دیدن آن نقل گمان کند امام حسین علیه السلام از مکه به قصد کشته شدن حرکت فرمود و سپس آن را تضعیف می نماید.

ما می گوییم نویسنده شهید جاوید مثل کسانی که تتبع شواذ می نمایند و در جست وجوى نقاط ضعف باشند کوشش کرده است یک نقلى را که امکان طعنى در آن باشد بیابد و با ردّ آن نقل و مغلطه کارى وانمود کند دلیل دیگری بر آگاهى امام علیه السلام از شهادتش در این نهضت نیست، و امام علیه السلام را ـ العیاذ بالله ـ از جریانى که جلو آمد و از پیش بینى اوضاع عاجز و جاهل معرفى کند، و متوجه نشده است که اگر افراد بى اطلاع فریب این مغلطه را بخورند، کسانى که اندک اطلاع از تاریخ و حدیث دارند، می دانند در موضوعى که روایات بسیار در کتب شیعه و سنى آن را ثابت می سازد و امام علیه السلام شخصاً مکرر از جدش پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و از پدرش على علیه السلام شنیده بود که او را می کشند و در کربلا شهید می سازند، و مظلوم خواهد شد، و می دانست که اگر تأسیس حکومت اسلامى به دست او امکان پذیر بود، لااقل یک بار پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم از آن خبر می داد، تضعیف خبر دلائل الامامه یا چند خبر دیگر جایى را خراب نمی کند.

در همین موضوع داستان فرشته ها، فرضاً این حدیث به واسطه ذیلش تضعیف شد، چه جواب می دهید از روایت دیگر که شیخ مفید به سند خود از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده است؟ که چون حضرت از مدینه طیبه بیرون رفت، فوج های بسیار از ملائکه بر آن حضرت سلام کردند و گفتند خدا جدت را به ما در مواطن بسیار یارى کرد و اکنون ما را به یاری تو فرستاده است. امام علیه السلام فرمود: وعده گاه موضعى است که مدفن من و محل شهادت من است و آن کربلا است وقتى آنجا وارد شدم نزد من بیایید، الخ.

 

برای مطالعه بخش های دیگر «همراه با محرم» می توانید بر روی لینک های زیر کلیک کنید:

همراه با محرم ( بخش 27: پاسخ به چند مغلطه نویسنده شهید جاوید) 

 

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وبسایت منتشر خواهد شد.