همراه با محرم ( بخش 32: خطبه امام علیه السلام «خط الموت علی ولد آدم …» و علم به شهادت)
خطبه «خُطَّ الْـمَوْتُ» و صراحت آن بر علم امام علیه السلام به شهادت
55. از صفحه 136 پیرامون خطبه معروف: «خُطَّ الْـمَوْتُ عَلَى وُلْدِ آدَمَ، إلخ»،
عنان قلم را رها کرده و تا آنجا که توانسته توسن لجاجت را رانده و باطل گویى و مغلطه کاری کرده و آشکارا حق را انکار نموده و به یک سلسله احتمالات بعیده غیرعقلائیه تمسک جسته است.
صراحت خطبه در اینکه امام علیه السلام با علم به شهادت از مکه بیرون شد، قابل هیچ گونه تردیدى نیست، و اگر اندکى انصاف داده بود، به جاى این جمله (از ملاحظه این خطبه ممکن است کسى تصور کند که امام حسین علیه السلام از مکه به قصد قربانگاه خود در کربلا حرکت کرده نه به قصد کوفه و براى تشکیل حکومت) می گفت از ملاحظه این خطبه ممکن نیست کسى احتمال بدهد که امام علیه السلام عالم به قربانگاه خود در کربلا نبوده و یا احتمال بدهد که قصد تشکیل حکومت داشته است؛ بلکه یقین حاصل می کند که امام علیه السلام علم یقینى به شهادت خود در همین سفر و قیام در کربلا داشته است، و موضوعى که در بین نبوده، امید به تشکیل حکومت و پیروزى نظامى بر دشمن است.
مع ذلک ما ایرادهای او را به این خطبه یکایک با پاسخش می نگاریم تا خوانندگان از نامستقیم بودن فکر این نویسنده آگاه شوند.
نخستین ایرادى که کرده است این است که خوارزمى این خطبه را در مقتل خود در حوادث روز عاشورا نوشته است، و جمله: «وَمَنْ کانَ بَاذِلاً فِینَا مُهْجَتَهُ»، که در لهوف ذکر شده در نقل خوارزمى نیست؛ سپس می گوید: چون از طرفى به علت مجارى طبیعى عوامل پیروزى براى امام علیه السلام فراهم شده، آن حضرت به قصد تشکیل حکومت حرکت فرمود، نه به قصد شهادت، و طبق قراین، چون روز عاشورا خطر مرگ براى امام علیه السلام قطعى شده بود و در این خطبه خبر از شهادت خود می دهد در روز عاشورا که از نظر مجارى طبیعى شهادت حتمى شده ایراد فرمود، نه در مکه.
جواب
اولاً: سید بن طاوس در لهوف و علامه جلیل على بن عیسى اربلى در کشف الغمه و شیخ جلیل حسین بن محمد بن نصر حلوانى در نزهه الناظر به طور جزم فرموده اند این خطبه را حضرت هنگامی که عازم بیرون رفتن به سوى عراق شد، قرائت فرمود.
و ثانیاً: عبارت و الفاظ این خطبه مثل آفتاب در وسط روز گواهى می دهد که در موقع خروج از مکه، انشا شده و مناسبتى با روز عاشورا ندارد.
و ثالثاً: جمله: «وَخُیرَ لِی مَـصْرَعٌ أَنَا لَاقِیهِ»؛ خبر از آینده و حوادث پشت پرده و مصرع و مکان و زمانى است که از زمان و مکان انشای خطبه دور باشد، نه حوادثى که تا دو سه ساعت بعد اتفاق می افتد، و نه مصرع و قتلگاهى که الآن حاضر و مشهود است.
و رابعاً: جمله: «کأَنِّی بِأَوْصَالِی تَقَطَّعُهَا عُسْلَانُ الْفَلَوَاتِ، بَینَ النَّوَاوِیسِ وَکرْبَلَاءَ فَیمْلَأَنَّ مِنِّی أَکرَاشاً جُوفاً، وَأَجْرِبَه سُغْباً»؛ در روز عاشورا خبر نامعلومى نبود که امام علیه السلام بفرماید؛ چون آن روز مطلب معلوم بود و به علاوه در شب عاشورا و پیش از آن هم خبر داده بود و جمله: «بَینَ النَّوَاوِیسِ وَکرْبَلَاءَ فَیمْلَأَنَّ مِنِّی أَکرَاشاً جُوفاً، وَ أَجْرِبَه سُغْباً لَا مَحِیصَ عَنْ یوْمٍ خُطَّ بِالْقَلَمِ»، که در روایت کشف الغمه و لهوف و نزهه الناظر است، صریح در پیش گویى و خبر از آینده است و به مجرد اینکه در نقل خوارزمى نیست، انکار اعتبار آن صحیح نیست، و به حسب میزان علمى هم که باشد، اصل عدم زیاده بر اصل عدم نقیصه مقدم است، و نمی توان گفت این دو جمله را صاحب کشف الغمه و مولف لهوف و مولف نزهه الناظر که از اعلام قرن پنجم است، جعل کرده اند.
و خامساً: تأیید نقل خوارزمى به اینکه عوامل پیروزى در مکه فراهم بود و امام علیه السلام به قصد تشکیل حکومت حرکت فرمود عجیب است؛ زیرا میان دعوا نرخ طى کردن صحیح نیست.
و عجیبت تر این است که می گوید: روز عاشورا خطر مرگ براى امام علیه السلام قطعى شده بود؛ یعنى تا پیش از روز عاشورا امام علیه السلام از شهادت خود آگاه نبود؛ درحالی که مطلب این است که امام علیه السلام باخبر بود و از اول خطر مرگ قطعى بود و این خطبه هم یکى از شواهد است، شما در مقام رد این خطبه به اصل ادعای خود تمسک می کنید و این خطبه اصل ادعای شما را رد و باطل می نماید.
و سادساً: راجع به جمله: «مَنْ کانَ بَاذِلاً فِینَا مُهْجَتَهُ»، که در نهایت صراحت حرکت امام علیه السلام را براى شهادت اعلام می دارد، سخت به دست و پا افتاده، و عدم نقل خوارزمى را دلیل قرار داده بر اینکه این جمله جزء این خطبه نیست. در جاى دیگر مثلاً پس از رسیدن خبر قتل مسلم فرموده و در زمان های بعد که سخنان امام علیه السلام را جمع کرده اند، این جمله بعد از خطبه نوشته شده و رفته رفته جزء آن محسوب شد و سپس می گوید بعض کتاب ها مثل نهج البلاغه و تحف العقول در جمع آوری سخنان معصوم را بدون ذکر مورد و تاریخ دنبال هم قرار داده و سپس نمونه ای را از تحف العقول از کلام امام حسین علیه السلام نشان می دهد.
پاسخ این است که فی الجمله گاهى اتفاق می افتد که نوشته شدن سخنان معصوم یا هر گوینده دیگر در یک جا و بدون فاصله، براى کسانی که در علم حدیث و سخن شناسى حاذق و ماهر نیستند، سبب اشتباه می شود؛ اما در این دو کتابى که نوشته، چنین اشتباهى براى کسی پیش نیامده و موردى را هم نشان نداده و حتى در این نمونه ای که یاد کرده، این اشتباه واقع نشده است.
و هرکس خطبه: «إِنَّ هَذِهِ الدُّنْیا»، را از امام حسین علیه السلام نقل کرده، سخن: «إِنَّ النَّاسَ عَبِیدُ الدُّنْیا»؛ را فرمایش دیگر شمرده و ذیل آن نشمرده اند.
بلى، امثال نویسنده شهید جاوید که یا از تاریخ و احادیث اطلاع کافى نداشته باشند یا بخواهند حقایق را تحریف و بر اساس یک سلسله گمان ها و اجتهادهای نااستوار و خردناپسند اظهارنظر نمایند، این احتمالات را القا می نمایند؛ به هرحال این احتمالات، عقلایى و منطقى نیست و بدون تردید جمله: «مَنْ کانَ بَاذِلاً»، جزء این خطبه است.
و راجع به احتمال اینکه این جمله را در جاى دیگر مثلاً پس از وصول خبر شهادت مسلم فرموده باشد، می گوییم: در هیچ یک از کتب مقتل نقل نشده که پس از رسیدن خبر شهادت مسلم چنین سخنى فرموده باشد، و صدور این کلام در وقتى که آن حضرت در حال کوچ و حرکت و سیر بود، «فَلْیرْحَلْ مَعَنَا فَإِنِّی رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللهُ»، بى مورد است. این جمله جمله ای است که فقط مناسب هنگام حرکت از مکه است و در بین راه و حال حرکت به سوى عراق و در روز عاشورا مناسبتى براى انشای این خطبه پیدا نمی شود، ولى چون نویسنده چشم های خود را روى هم گذارده است، هرچه دلش می خواهد می گوید و در بى پایگى منطق و بررسى های او همین قسمت از کتابش کافى است.
دلیل دیگر
56. آنچه در صفحه 140 به عنوان دلیل دیگر بر رد ذیل خطبه نوشته است نیز صحیح نیست؛ زیرا کسى نگفته است خطبه را حضرت در روز حرکت انشا فرموده، بلکه روز قبل از حرکت ایراد کرده است و اینکه می گویید تا روز ترویه، یعنى همان روز حرکت حضرت عازم عراق نبود و آن روز محرم به احرام حج گردید و سپس منصرف شد و عمره به جا آورد؛ جوابش سابقاً گفته شد که اصلاً امام علیه السلام در این موقع محرم به احرام حج نشد و چون قبلاً احساس خطر کرده بود، اراده حج نداشت، و همین خطبه هم دلیل است بر اینکه آن حضرت پیش از روز حرکت احساس خطر کرده و عازم بوده است؛ بنابراین فرمایش ارشاد را نمی توان بر حدیث معتبر و حجت، مقدم داشت.
57. و اما اینکه گمان کرده چون طبق نقل طبرى حرکت حوالى ظهر واقع شده، با هنگام ظهر که در این خطبه ذکر شده منافات دارد؛ پس این خطبه یا اقلاً قسمت آخر آن را در مکه ایراد نفرموده است.
جوابش این است: ای مرد حسابى! پس تو بگو این جمله: «مَن کانَ بَاذِلاً فِینَا مُهْجَتَهُ»، در کجا ایراد شده است؟ و غیر از مکه کجا بود که حضرت رحل اقامت انداخته بود و صبح می خواست کوچ کند؟ یا گفتار کشف الغمه و لهوف و نزهه الناظر را که می گویند این خطبه ـ من أولها إلى آخرها ـ در مکه هنگام عزیمت به عراق ایراد شد قبول کن، یا خودت جایى را که مناسب انشای این خطبه باشد نشان بده.
واقعاً انسان متحیر می شود که با این منطق ها چگونه باید روبه رو شد؛ به علاوه این خطبه فرمایش خود امام علیه السلام است و در مقابل آن نقل طبرى با آنچه در فصل سابق نسبت به آن توضیح دادیم، چه اعتبار دارد؛ مضافاً بر اینکه رحلت صبح با اینکه حرکت به سوى مقصد و بیرون شدن از مکه و وداع با اشخاص و کعبه معظمه تا حوالى ظهر کشیده باشد، چنان که پیش از این هم تذکر دادیم، عرفاً منافات ندارد. ممکن است از صبح مهیاى کوچ و حرکت شده باشند و شرفیابى هایى که مردم یا اشخاص سرشناس داشتند تا حوالى ظهر از حرکت مانع شده باشد. این گونه مضامین و الفاظ را نتوان با یکدیگر منافى دانست و یکى را دلیل رد و ابطال دیگرى شمرد.
فرض دیگر!
58. در صفحه 142 زیر عنوان فرض دیگر سخنانى می آورد و چون اصرار دارد عالم نبودن امام علیه السلام را از شهادت خود اثبات کند و این خطبه را صریح در آگاهى امام علیه السلام از شهادت خود می بیند، به خود اجازه توجیه و تأویل می دهد، و بالأخره می نویسد: مطالعات چند ماهه امام علیه السلام به اینجا رسید که تشکیل حکومت (با چند اگر) امکان پذیر است و امکان برخورد نظامى نیز هست؛ لذا این خطبه را خواند تا اصحابش را آماده جهاد و فداکارى سازد.
ما می گوییم: در چنین موقعى که حضرت ـ به قول شما ـ براى تأسیس حکومت عازم حرکت به کوفه بود، و لشکر و سپاه لازم داشت، آیا ایراد این خطبه جز یأس و ناامیدى از تأسیس حکومت چه اثرى داشت؟ و این جمله «وَخُیرَ لِی مَـصْرَعٌ» تا «بَینَ النَّـوَاوِیس وَکرْبَلَاءَ» با اینکه امام علیه السلام به کوفه می رفت و کربلا هم در نزدیکى کوفه بود و همچنین جمله: «لَا مَحیصَ» و جمله «رِضَا اللهِ رِضَانَا، إلخ» و جمله: «وَمَنْ کانَ بَاذِلاً فِینَا» که همه آگاهى از مرگ و شهادت و پایان غم انگیز این حرکت بود، با مطالعات ـ به قول شما ـ چند ماهه امام علیه السلام چه ارتباط داشت.
بسیار بسیار از بلاغت به دور است اگر کسى قصدش تشکیل حکومت باشد و عوامل پیروزى را فراهم ببیند، چنین سخن بگوید.
برای مطالعه بخش های دیگر «همراه با محرم» می توانید بر روی لینک های زیر کلیک کنید:
همراه با محرم ( بخش 31: سخنی در معنای حدیث ان الله قدشاء ان یراک قتیلا)
ثبت دیدگاه