حدیث روز
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله: کسی‌که قائم از فرزندان مرا انکار کند، پس همانا مرا انکار کرده است - مصدر کتاب منتخب الاثر تألیف آیت الله العظمی صافی قدس سره

دوشنبه, ۲۲ اردیبهشت , ۱۴۰۴ Monday, 12 May , 2025 ساعت ×
معنای تفسیر آیه فاذا نفخ فی الصور فلا انساب بینهم
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۱:۱۷
اولاً آیا براى سادات جایى به نام «زمهریر» به جاى جهنم نیامده است و همه انسان ها را در رسیدگى به اعمالشان یکسان برشمرده است؟ ثانیاً: آیا بردن سادات گناهکار به جایى به نام «زمهریر» به جاى جهنّم، با عدل الهى ـ که همه انسان ها را یکسان مى داند و در رسیدگى به اعمالشان تفاوتى قائل نیست ـ ناسازگار نیست؟
پ
پ

معنای تفسیر آیه فاذا نفخ فی الصور فلا انساب بینهم

سوال: از حضرتعالى سؤال شده بود که: «آیا سادات گناهکار در قیامت به جاى جهنم به جایى به نام «زمهریر» مى روند؟» که در پاسخ فرموده بودید: «ممکن است. فعلاً مدرک آن در نظر نیست؛ محتاج به مراجعه است».

حال، با توجه به حدیثى که در کتاب «مناقب» (ج4، ص151) آمده است به این مضمون که:

طاووس فقیه مى گوید: امام سجاد علیه السلام را دیدم که از شامگاه تا سحر، طواف و عبادت کرد… (پس از شرح حالات جزع و گریه امام) طاووس مى گوید: عرض کردم اى پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله این بی تابى چیست؟ بر ماست که چنین کنیم؟ پدر شما حسین بن على علیهما السلام و مادرت، فاطمه زهرا سلام الله علیها است؛ جدّت رسول الله صلی الله علیه و آله است. حضرت نگاهى به من کرد و فرمود:

طاووس، هیهات! هیهات! از پدر و مادرم مگو؛ خدا بهشت را براى اهل طاعت و نیکوکاران آفریده، اگرچه بنده حبشى باشد و جهنّم را براى کسى که نافرمانى کند، هرچند سید قریشى باشد. آیا این کلام خداوند را نشنیده اى که: «فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ فَلَا أَنْسَابَ بَینَهُمْ یوْمَئِذٍ وَلَا یتَسَاءَلُونَ‏»؛ قسم به خدا فردا جز عملى صالح چیزى به تو سود ندهد».

سؤال این است که: اولاً با توجه به حدیث فوق، براى سادات جایى به نام «زمهریر» به جاى جهنم نیامده است و همه انسان ها را در رسیدگى به اعمالشان یکسان برشمرده است؟ ثانیاً: آیا بردن سادات گناهکار به جایى به نام «زمهریر» به جاى جهنّم، با عدل الهى ـ که همه انسان ها را یکسان مى داند و در رسیدگى به اعمالشان تفاوتى قائل نیست ـ ناسازگار نیست؟

 

جواب: در تفسیر آیه شریفه«فَإِذَا نُفِخَ فِی الصُّورِ… » ـ چنان که از آیات بعد از این آیه استفاده مى شود ـ مقصود این است که انساب کافر را فایده نمى دهد و کفّار معاند و مکذب خدا و رسول به هر کس و به هر جا نسبت داشته باشند، از نسبت خود بهره مند نمى شوند.

اما اینکه مؤمنان از شرافت نسبت خود بهره مند نمى شوند، از آیه استفاده نمى شود و آیه کریمه «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیتُهُمْ بِإِیمَانٍ أَلْـحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ‏» دلالت بر این دارد که ذرّیه و فرزندان مؤمنین ـ که در ایمان، تبعیت از پدران و اجداد مؤمن بنمایند ـ به آنها ملحق مى شوند و اگر هم در درجات ایمان، کمتر باشند در درجات آخرت به آنها مى پیوندند و در واقع، نقص اولاد و کمى آنها به کمال پدران جبران مى شود.

این یک پاداش به صلحا و شایستگان است و یک امر عقلایى و مقبول عرف و عقل مى باشد؛ و سیره بر این بوده و هست که «اَلْـمَرْءُ یحْفَظُ فِی وُلْدِهِ‏». چنان که از آیه «وَأَمَّا الْـجِدَارُ فَکانَ لِغُلَامَینِ یتِیمَینِ فِی الْـمَدِینَهِ وَکانَ تَحْتَهُ کنْزٌ لَـهُمَا وَکانَ أَبُوهُمَا صَالِـحاً» نیز استفاده مى شود که فرزند به صلاح پدر، مورد رعایت واقع شده است.

بدیهى است اولى و سزاوارتر از هر کس به رعایت حق و حفظ خدمت و عمل او، رسول اکرم صلی الله علیه و آله است که بر همه حق دارند؛ حق هدایت و حق حیات حقیقى و حق نجات از بربریت و جاهلیت و حیوانیت و… .

کدام انسان بامعرفت است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله را شناخته باشد و به اثر رسالت و زحمات آن حضرت، در رستگارى خود و همه جامعه آگاه شده باشد و خودش و همه بشر را موظّف به احترام و مراعات حق آن حضرت در ذرّیه طیبه او نداند؟ یا تکریمات الهیه را از اهل بیت آن حضرت که همه تکریم از خود آن حضرت و تقدیر از خدمات او است، مورد اعتراض و ایراد قرار دهد و آن را خلاف عدل بداند؟

این ثواب، ثواب پیغمبر است؛ چنان که به عکس هم اگر کسى فرزند صالحى داشت پس از پدرش ثواب اعمال خیر فرزند در نامه عمل پدر نیز ثبت مى شود. آیا اگر کسى که اصلاً فرزند ندارد و یا فرزند او به فسق و گناه گرایید، این ثواب را نداشته باشد خلاف عدل است؟ اگر کسى ایمان داشته و معاند و لجوج و بی اعتنا به امر و نهى و عذاب خدا نباشد، اسباب تفضّل و شمول رحمت واسعه الهیه که بسیار است و از آن جمله همین شرف انتساب است براى او سبب نجات خواهد شد. سادات مؤمن به شرافت نسب، مؤمنان دیگر به دوستى سادات و به اسباب دیگر، مورد مغفرت واقع مى شوند.

درعین حال، توجه داشته باشید که تمام موجبات ثواب و جهات استحقاق عقاب و دقایق و اسرارى که دارد از عهده احاطه بشر بر آنها ـ إِلَّا مَنْ کانَ مُؤَیداً مِنْ عِنْدِ اللهِ لِدَرْک هَذِهِ الْأَسْرَارِ ـ خارج است. همه عصاه یکسان نیستند، همه مطیعین نیز مساوى نمى باشند. شرایط و احوال و دقایق بسیار است که همه در پاداش و کیفر ملاحظه مى شود و خدا به آنچه مقتضاى خدایى و صفات کمالیه او است حکم مى کند؛ و کسى را نمى رسد که در کار او چون و چرا نماید یا بخواهد وجه افعال او را ـ چنان که هست ـ بداند. «لَا یسْئَلُ عَمَّا یفْعَلُ وَهُمْ یسْئَلُونَ‏».

اما داستانى که از «طاووس» و عبادت و تضرّع و بی تابى حضرت زین العابدین علیه السلام نقل شده، به فرض صحّت آن، گوشه اى و نمونه اندکى از عبادات و تضرّعات و ادعیه و مناجات و حالات روحانى و معنوى آن حضرت است که در روایات معتبره شیعه و سنى نقل شده است.

این حالات و ابتهال و عرض نیاز و فقر و احتیاج و طلب عفو و مغفرت و اعتراف به ذلّت و مسکنت، و بلکه تقصیر و معصیت از مثل آن امام همام ـ که همگان بر پاکى و طهارت روح و جسم او اتّفاق دارند و داراى مقام قدسى عصمت است ـ معانى بسیار بلند دیگر دارد که شمّه اى از آن را در کتاب نیایش در عرفات عرض کرده ام.

براى آن حضرت هرچه این عرض پوزش و عذرخواهى بلیغ تر و رساتر باشد، لذّت بخش تر است.

مثلِ آن حضرت، ذکر و دعا و عبادت و عرض نیاز و فقر و اعتراف به تقصیر در درگاه خداوند متعال و نشستن بر زمین مسکنت را عروج و معراج مى یابد. او در این مشهد و موقف ـ با اینکه امام معصوم است ـ چنان از خدا طلب مغفرت مى نماید که توبه کننده اى که تمام عمر را در گناهان کبیره به سر برده باشد، آنچنان حال تضرّع و پوزش و عذرخواهى را ندارد و در برابر عظمت الهى هیچ کس مانند آن امام عالی مقام و آباى طاهرین و اخلاف طیبین او احساس کوچکى و حقارت و نیستى نداشت.

او در این موقف حضور و قرب به حق، از حرمان از درجات بلند و بلندترین ـ که همه شعبه ای از مقام محمود جدّ بزرگوارش مى باشد ـ بیمناک است؛ و با اینکه آیات اصطفا را هم تلاوت فرموده است، این آیه را ـ که مرقوم داشته اید ـ مى خواند که بفرماید:

محنت قرب ز بعد افزون است            جگر از محنت قربم خون است

آن حضرت قطعاً و یقیناً اولى الناس بالنبی صلی الله علیه و آله بود و قطعاً مشمول این آیه است: «إِنَّ اللهَ اصْطَفَى‏ آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَـمِینَ‏» و آن حالاتی که براى آن حضرت حصول داشته به خود آنها اختصاص دارد. همه مسائل و مبانى صحیحه، در جاى خود محفوظ است. عبد حبشى اگر اطاعت و عبادت کند به خدا نزدیک مى شود و به درجات عالیه نایل مى گردد؛ و سید قریشى نیز اگر از راه منحرف شود و مثل «ابولهب» با حق، در مقام عناد و ستیز برآید و تسلیم حق نشود، تا آنجا سقوط مى کند که قرآن بر نفرین و مذمّت او ناطق مى گردد. همه مقامات و درجات به دین و ایمان، تحصیل مى شود و سید نباید مغرور شود و غیرسید نیز نباید مأیوس گردد.

لَعَمْرُک مَا الْإِنْسَانُ إِلَّا بِدِینِهِ         فَلَا تَتْرُک التَّقْوَى اتِّکالاً عَلَى النَّسَبْ

لَقَدْ رَفَعَ الْإِسْلَامُ سَلْمَانَ فَارِسِی       وَقَدْ وَضَعَ شِرْک الشَّرِیفَ أَبَا لَـهَبْ

خداوند متعال خود به تمام جهات و مواردى که موجب استحقاق ثواب و تفضّل است، عالم مى باشد و همه بندگانش را مى شناسد. ما را نسزد که اصطفاى انبیا و ائمّه علیهم السلام و در درجات پایین تر سادات و ذرّیه طیبه را خلاف عدل بدانیم و از اینکه سادات یا فرزندان دیگر بندگان شایسته خدا در اثر اعمال پدرانشان مورد تفضّلاتى قرار بگیرند، معترض باشیم.

همه باید از این معانى درس بگیریم و بفهمیم که خداوند متعال، شکور است و پاداش نیک اعمال را حتى به تفضّل به ابناى عاملان آن عطا مى فرماید و براى این امور، معانى خوب بیابیم و اگر هم به واسطه قصور معرفتى که داریم از درک آن باز ماندیم، تسلیم باشیم و با قرائت «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِک الْـمُلْک تُؤْتِی الْـمُلْک مَنْ تَشَاءُ» خود را در عوالم عالى رضا و تسلیم وارد نماییم.

 

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وبسایت منتشر خواهد شد.