سفرنامه حج آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (بخش شانزدهم: مزدلفه – منا یا شهر چادر)
مزدلفه
در مزدلفه مردم براى پیدا کردن جا براى بیتوته و وقوف باید خودشان گردش کنند و جا پیدا کردن در آن بیابان براى مهمانان خدا بسیار دشوار است و ما هم بالأخره در نزدیکى هاى وادى محسر در کنار خیابانى محلى را دست و پا کردیم در آنجا به بیتوته و وقوف و عبادت مشغول شدیم.
اینجا دیگر نه چادر است و نه پذیرائى و مثل کسى که از محشرى به محشر دیگر منتقل شود از عرفات به اینجا منتقل مى کردند.
همه این حالات روحانى و معنوى و انسان ساز است! اما مثل کلاس هاى درس یا مجلس وعظ که به اختلاف گویندگان و مطالب آن تأثیرات و فوائد آنها تفاوت مى کند اینجاها هم مسأله اینگونه است همه حال است اما حال هایى الهى و دل پسند و مطبوع و متنوع در عین حال، این تغییر برنامه ها یکى از فوائدش این است که توجه مسافر الى الله را به خدا تجدید مى کند و این تغییر صورت ها نشاط او را نگاه مى دارد، و اگر از کسانى باشد که از طول عبادت خسته مى شوند خستگى آنها را کم کرده یا زایل مى نماید که مى توان گفت اگر تمام این مراسم در مکه و در ضمن همان عمره تمتع انجام مى شد این همه فوائد معنوى و روحانى برداشت و محصول آن نبود.
در حج صور عبادت تغییر مى کند و با اینکه هر یک از این عبادت ها معانى خاصى دارند با این تغییر صورت ها سالک را به گذشتن از مرحله اى و ورود به مرحله دیگر آگاه مى نمایند.
شب را تا طلوع آفتاب حاجیان در اینجا به عبادت و مقدارى استراحت مى گذرانند و روز عید به سوى منا عزیمت مى نمایند باز هم در موقع عزیمت حاج به سوى منا شور و هیجان وصف نشدنى محیط را فرا مى گیرد هزارها ماشین ها به حرکت مى افتند و با همان حرکت کند جمعیت هاى پیاده دنبال هم مثل حلقه زنجیر به سوى منا روانه مى شوند این فقیر ناچیز نیز به اتفاق سایر دوستان پیاده به سوى منا حرکت کردیم و نزدیک وادى محسر قدرى براى علم به طلوع آفتاب توقف کردیم.
هوا بسیار گرم است، و رفتن این راه شلوغ و پرجمعیت با اتومبیل هایى که متصل بوق مى زنند و راه مى خواهند مشکل است ولى به هر نحو که باشد راه تا منا طى مى شود.
منا یا شهر چادر
بیابان وسیعى را که در سمت شرقى مکه معظمه و شش کیلومترى آن بین مکه و مشعر الحرام واقع است منا مى گویند.
در منا باید حاج براى رمى جمره عقبه و قربانى و حلق یا تقصیر در روز اول و بیتوته در شب هاى 11 و 12 و در بعض صور 13 و همچنین رمى جمرات سه گانه در روز 11 و 12 و در بعض صور 13 حضور یابد.
در اینجا این عبادات را یکى پس از دیگرى بر مى شماریم:
1. رمى جمره عقبه، باید دانست که اگرچه برخى از برنامه هاى حج از پیش از هبوط آدم در زمین انجام مى شده و فرشتگان الهى اینجا را محترم شمرده و محل خانه کعبه همواره مقدس بوده است و فرشتگان به زیارت و طواف آن مشرف مى شدند و قبل از ابراهیم انبیاى پیش از او نیز این مکان را مى شناختند و آنرا زیارت کرده اند اما شاید بتوان گفت به صورت رسمى و یک برنامه دینى و متعارف بنیانگذارش به امر خدا حضرت ابراهیم علیه السلام بوده است و لذا بعض مشاعر و برنامه ها از زبان ایشان و تذکار داستان اسکان هاجر و اسماعیل در این سرزمین و براى تقدیر از تسلیم آنها و درس براى آیندگان و براى مصالحى که خدا عالم به آن است انجام مى شود من جمله همین سعى بین صفا و مروه و رمى جمره و جمرات است که از آن وقت جریان یافته است و شارع مقدس اسلام آنها در ضمن مراسم حج در کاملترین صورت که عقل را مبهوت نموده برقرار فرمود. رمى را بسیارى از مردم سنگ زدن به شیطان مى گویند و آن را یک نوع اظهار برائت از شیطان و اعلام قطع رابطه با آن مى شمارند حتى بعضى از حاج که نمى دانم از چه کشورى بودند در مقام و پرسش از طریق جمره مى پرسیدند راه ابلیس کجا است.
به این ترتیب این رمى یک برنامه تخلیه و قطع رابطه با دشمنان خدا و اظهار برائت و به اصطلاح تبرى است. آیات مربوط به شیطان را بخوانید تا ببینید این مراسم چگونه انسان را در برابر شیطان هشیار و ملتفت مى سازد و این مراسم اعلام راندن همیشگى شیطان و قطع کلى ارتباط با او است که ابتدا با نیت در خاطر انسان شکل گرفته و تصمیم بر آن مى گذارد و بعد عملًا هم به این صورت پیمان قطع مراوده با شیطان اعلام مى شود.
ذبح (قربانى)
وَ فَدَیناهُ بِذِبْحٍ عَظیم
پس از رمى جمره عقبه باید حاج اگر متمتع باشد قربانى کند و اگر جحش قران باشد که سوق هدى کرده باشد نیز آن را ذبح مى نماید و ذبح باید در منا انجام شود و اکنون که بعضى مى گویند مذبح از منا خارج شده مسأله محل اشکال شده است و احتیاط به این است که صبر کنند تا آخر ذى حجه هر وقت ممکن شد در منا ذبح نمایند مگر اینکه معلوم باشد که بعضى قسمت هاى این مذبح فعلى جزء منا است و در آن قسمت ها قربانى را ذبح نمایند.
این برنامه نیز از حضور جدى ابراهیم براى قربانى کردن فرزندش اسماعیل به یادگار مانده است یعنى تأسّى به آن پیغمبر بزرگوار است. نهایت این است که در اسلام تقدیم قربانى انسان براى خدا ممنوع است در حالى که در قبل از اسلام این عمل بى سابقه نیست، اما اینکه جزء برنامه یک شرع باشد معلوم نیست و اگر بوده است ممکن است به صورت نذر و سپس فدا دادن براى آن با قرعه بوده است و شاید یکى از حکمت هاى امر ابراهیم به ذبح فرزند و قبول فدا نیز جلوگیرى از تقدیم قربانى هاى بشرى بوده است. و الله اعلم.
جناب عبدالمطلب نیز بر حسب نذرى که در مورد فرزندش حضرت عبدالله نمود در مقام وفاء آن صد شتر نحر کرد و معناى اینکه از پیغمبر صلى الله علیه وآله وسلم نقل شده است «انَا ابْنُ الذَّبیحَینِ» همین است که آن حضرت فرزند دو نفر است که بر حسب امر و نذر مقرر شده بود ذبح شوند نخستین اسماعیل و دوم عبدالله.
و در معناى (ذبح عظیم) اختلاف است بعضى مى گویند گوسفندى بوده است که از بهشت آورده شده بود.
و قول دوم این است که مراد از ذبح عظیم حسین علیه السلام است که خدا براى اینکه در صلب اسماعیل نور حسین وجود دارد و از نسل او در آینده زمان فرزندى به نام حسین به دنیا قدم خواهد گذارد که در یک جریان پرشور و هیجان تمام برنامه هاى تسلیم امر خدا و رضا به قضاى او را بیشتر از آنچه در جریان ساده ذبح اسماعیل به دست پدرش ابراهیم ظاهر شد، آشکار خواهد ساخت اسماعیل را حفظ فرمود تا از نسل او چنان ذبح عظیم و بى نظیرى با آن برنامه جالب و آموزنده و سازنده انسان و اسلام نگهدار آشکار شود.
بدیهى است این با عظمت ذبح خصوص که خدا آن را به عظمت یاد نموده مناسب تر و با بلاغت موافق تر است. و در ضمن یکى از معانى حدیث مسلم و معروف بین مسلمین «حُسَینٌ مِنّی وَ انَا مِنْ حُسَین» از اینجا و با توجه به این قول معلوم مى گردد.
به هر صورت این برنامه قربانى رمز تسلیم فرمان خدا بودن و اطاعت کامل و بى قید و شرط است که در این آیه شریفه بیان شده است.
و بسیارى که در عصر ما افسوس مى خورند که اینهمه گوشت که قابلیت غذا براى جماعتى بسیار از بشر گرسنه را دارد که در این عصر به اصطلاح تمدن تجدد با عذاب گرسنگى دست بگریبانند این اگر خورده گیرى به اصل برنامه ذبح و قربانى باشد خلاف این تسلیم و ابراهیم وار بودن و اسماعیل سان شدن است مسأله تغذیه و اطعام نیست و الّا مگر گوشت اسماعیل را کسى مى خورد که ابراهیم او را ذبح نماید، مسأله بالاتر و والاتر از اینها است و اگر غرضشان این است که پس از قربانى از این گوشت ها استفاده شود و به صورت کنسرو به اسم هدیه حج براى مردم محرم و گرسنه اهدا شود بسیار پیشنهاد جالب و مشروعى است که با فلسفه صدقه دادن مقدارى از قربانى و هدیه دادن آن کاملا موافق است و از وجود متعدد مستحب و بلکه در حد امکان واجب است.
حلق یا تراشیدن سر یا تقصیر
یکى از اعمال حاجیان پس از ذبح تراشیدن سر یا کوتاه کردن مو یا گرفتن ناخن است که دومى یعنى کوتاه کردن مو یا گرفتن ناخن مشترک بین اعمال عمره و حج است.
چنانکه مى دانیم نیت احرام بستن قرار دادن بر خود ترک محرمات مذکوره در مناسک است که با گفتن لبیک لازم و واجب الاجرا مى شود، و اگر هم نفس لبیک گفتن را احرام یعنى موجب حرمت محرمات بدانیم در هر صورت احرام بستن نظیر عقدى است که باز کردن آن نیاز به قول یا فعل خارجى دارد و آن قول یا فعل مثل اعلام باز کردن و خروج از تعهدات است که در اینجا چون متعهد بنده است و متعهد له و کسى که براى او تعهد شده است خدا است چنانکه اصل انعقاد احرام و تعیین محرمات آن و سایر برنامه ها باید امضاء یا تأسیساً به تشریع الهى باشد بیرون آمدن از احرام و اینکه دفعتاً یا به تدریج حاصل مى شود نیز باید به دستور خدا باشد و ممکن است یکى از اسرار اینکه حلق یا تقصیر مقرر شده است باز هم سنّت ابراهیمى و ذبح حضرت اسماعیل باشد.
طواف حج و نماز طواف حج و سعى بین صفا و مروه
پس از حلق یا تقصیر حاج براى انجام طواف حج و نماز طواف و سعى از منا به مکه مکرمه مى آید، لذا هر کس بتواند همان روز عید به مکه مراجعت مى کند. اینجانب به اتفاق علویه محترمه و بعض دیگر از چادرى که براى استراحت ما در منا مطوف ما زده بود تا رمى جمره عقبه پیاده آمدیم ازدحام جمعیت فوق العاده بود و هوا هم اگر چه ساعات آخر روز بود بسیار گرم بود به هر کیفیت بود خود را به جمره رسانیدم و اتفاقاً در آن موقع خلوت بود و به آسانى رمى کردیم و سپس همانجا حلق نمودیم.
در اینجا موضوعى که خیلى جالب است این است که انسان ملاحظه مى کند سر تا سر این بیابان منا چادر است که حتى در مرتفعترین مواضع کوه نیز چادر زده شده است.
اماکنى که به نظر ما در این هواى گرم پیاده رفتن از پائین کوه تا آنجا علاوه بر مسافتى که قبلا با دیگران طى کرده است غیر ممکن است، ولى این بندگان خدا و مهمانان خدا از تنگى جا از راه صعب العبور از کوه بالا رفته و جاهایى که خطر سقوط به پائین کوه را دارد چادر زده اند و در کنار خیابان ها و شوارع در آفتاب گرم در زیر پل ها و تونل ها امواج جمعیت با اوضاع و احوال مختلف و لباس هاى گوناگون از پیر و جوان زن و مرد و صغیر و کبیر منزل گزیده اند.
پس از رمى جمره کبرى با ماشین کرایه اى به مکه مکرمه مراجعت نمودیم در استراحتگاه ما بسته بود و کلید آن با مدیر کاروان بود، لذا استراحتگاه جنب منزل ما که مفتوح بود متصدى آن ما را به آنجا برد و پذیرائى کرد در آنجا استحمام کردیم و براى طواف به مسجد الحرام مشرف شدیم با اینکه مى گفتند امشب (شب یازدهم) مسجد الحرام خلوت است و طواف آسانتر است مسجد پر از جمعیت بود و ما هم به طمع اینکه بتوانیم طواف کنیم وارد مطاف شدیم اما در شوط دوم جمعیت به قدرى فشار آوردند که انجام طواف را ممکن ندیدیم، همانطور که با فشار جمیعّت از مطاف خارج شدیم دیگر برنگشتیم و به بعض اعمال مستحب و دعا در آن شب اکتفا کرده و چون هم با اقامت در مکه در حال عبادت بیتوته شب یازدهم در منا واجب نیست و هم معذور از بازگشت بودیم شب را در مکه مکرمه ماندیم و روز یازدهم طرف عصر به قصد رمى رفتیم و چون ماشینى که سوار بودیم وانت بود و خروج از شهر و رفتن به منا ممنوع بود ناچار پیاده به سوى منا رفتیم ولى نرسیده به جمرات آفتاب غروب کرد، لذا برگشتیم به قصد اینکه روز دوازدهم قضاى آن را بجا آوریم غالباً در راه ها کرایه ماشین نفرى 10 ریال یا 15 ریال مى گرفتند پس از صرف شام و تدارک تشرف به حرم براى طواف و سعى مشرف شدیم سایر اعضاى کاروان نیز مشرف شدند.
امشب هم اگر چه حرم شلوغ و ازدحام بود اما به هر طور بود طواف حج و نماز طواف و سعى و طواف نساء و نماز آن را بجا آوردیم و بعضى تا صبح در حرم ماندند و بعضى به منزل برگشتند.
روز دوازدهم بنا شد اهل کاروان به اتفاق براى رمى پیش از ظهر بروند و بعدازظهر مراجعت کنند با ماشین دو طبقه که کرایه کرده بودند زن و مرد به منا رفتیم ولى وقتى در حدود جمرات پیاده شدیم ازدحام و کثرت جمعیت به قدرى بود که واقعاً منظره اى شگفت انگیز داشت ما که با علویه معظمه و یکى از دوستان آقاى ناظمى که سه نفر بودیم خواه ناخواه از سایرین جدا شدیم و به سوى جمره اولى جمعیت را با زحمت تلاش مى شکافتیم مقدارى راه در آن هواى گرم که نزدیک ظهر بود طى کردیم و هدف رسیدن به جمره بود که ناگهان آقاى ناظمى که به ما کمک مى کرد فریاد کرد برگردید چون خطر زیر دست و پاى مردم رفتن بود چنانکه شنیده شد چند نفر زیر پاى مردم رفتن و له شدن و از بین رفته و راه دیار آخرت را پیش گرفته بودند، ما که نه راه پیش رفتن و نه راه برگشتن داشتیم به هر طور بود برگشتیم و در سیل جمعیتى که بر مى گشت خود را وارد کرده به زحمت زیاد از آن ورطه و غرق شدن در امواج اقیانوس جمعیت نجات پیدا کردیم و از رمى جمرات صرف نظر نمودیم تازه با این حال خسته و تشنگى فوق العاده دیدیم اگر هم بتوانیم خود را به ماشینى برسانیم کرایه نداریم ماشین ها همه پر است که ایستاده و نشسته بر آن سوارند بالأخره دیدیم خطر از حال رفتن و به زمین افتادن است به هر شکل بود به یکى از اتوبوس هاى کرایه اى بالا رفته و جائى ایستاده دست و پا کردیم و از آنجائى که خدا مسبب الاسباب است چند نفر از اهالى محترم کاشان نیز سوار این ماشین بودند ما را شناخته گفتند پول و هرچه لازم شد داریم مبلغى از آنها قرض کردیم و بعد با دو نفر عرب یمنى که زیدى بودند پس از سلام و مختصرى گفت و شنود برخورد خوبى پیدا کردیم که از گفتار ما و اطلاعاتى که ما در مسائل اسلامى و شیعه زیدى داشتیم ما را پذیرفته و خلاصه صندلى را براى من و علویه خالى کردند تا شهر با آنها در اطراف مسائل اسلام و وضع کنونى زیدیه در یمن سخن گفتیم معلوم شد امام یمن بعض اوقات در ریاض و عربستان است.
بارى به شهر رسیدیم هنوز گویا احدى از خانم ها و آقایانى که با ما و با مدیر گروه و عالم گروه براى رمى آمده بودند برنگشته بودند، پس از صرف ناهار و قدرى استراحت به تدریج خانم ها و آقایان که معلوم شد بسیار بیشتر از ما در زحمت افتاده بودند مراجعت مى کردند ولى چند نفر گم شده بودند که بحمدالله آنها نیز پیدا شدند و همه تا اوایل شب یا روز بعد به سلامت مراجعت کردند. روز سیزدهم روز آخر ایام تشریق است باید تا غروب قضاء رمى روز یازدهم و دوازدهم انجام شود و علاوه مى خواهیم قربانى را در منى نیز ذبح نمائیم، لذا طرف عصر سه رأس گوسفند خریدیم و به اتفاق آقاى ناظمى با وانتى که در اختیار کاروان بود و راننده اش جوانى از اهل مکه مکرمه بود و جوان به واسطه مذاکراتى که با او در ضمن قرائت آیات و روایات احادیث داشتم علاقه مند شده بود با یکنفر قصاب شیعه از اهل کاروان به منا رفتیم اول قربانى ها را ذبح نمودیم و سپس عازم رمى جمرات شدیم جمعیت نسبت به روز گذشته اگر چه شاید کمتر از عشر بود ولى مع ذلک همه جا نشسته و ایستاده مملو از جمعیت بود و مخصوصاً زیر جسرها گروه گروه حجاجى که آمده بودند همچنان اقامت داشتند، پس از رسیدن به جمره اولى قضاى رمى روز یازدهم را بجا آوردیم و پس از آن به سوى جمره وسطى رفتیم آنجا هم قضاى رمى روز یازدهم را انجام دادیم و از آنجا به جمره عقبه که جمره کبرى به آن نیز مى گویند رفتیم و رمى روز یازدهم را قضا نمودیم و سپس براى قضاى رمى روز دوازدهم اول جمره اولى و بعد وسطى و بعد کبرى را رمى کردیم و بعد با همان ماشین به سوى شهر بازگشتیم شب سیزدهم مى خواستیم براى تجدید اعمال مشرف شویم گفتند امکان طواف براى امثال بنده نیست و بعد معلوم شد جمعیت طواف کننده که غالباً تا مقدارى بعد از مقام ابراهیم را مى گرفتند امشب تمام صحن مسجد را گرفته و در تمام صحن برنامه طواف جریان داشته و علاوه از طبقه فوقانى نیز طواف مى کرده اند و در سعى هم به همین گونه نقطه خالى و طبقه پائین و بالا نبوده است.
فَسُبْحانَ الَّذی ظَهَرَ آثارَ سُلْطانِهِ فِی الْمُلْک وَ الْمَلَکوتِ وَ تَفَرَّدَ بِالْعِزِّ وَالْکبْرِیاءِ وَالْجَبَرُوتِ
بزرگ است خدائى که اینگونه پرستش او شکوهمند و اوج دهنده روح و معرف کمال انسانیت است.
بزرگ است خدائى که این همه کبریائى و عظمت مختص او است، و این همه خلق ها در این مکان مقدس با این برنامه هاى محیرالعقول او را سجده مى نمایند و حمد و سپاس و تسبیح او را مى گویند.
چه والا و بالا است مقام پیغمبرى که چهارده قرن است بدون اینکه مأمورى به احضار کسى فرستاده باشد صدها هزار نفر را همه ساله از اطراف و اکناف جهان و دورترین نقاط عالم در این اجتماع الهى و عظیم حاضر مى نماید در حالى که رنج هاى سفر را با کمال سهولت و آسانى و با حسن استقبال و شور و اشتیاق تمام مى پذیرند، و هرچه زحمت و رنج بیشتر ببینند صبر و شکرشان بیشتر تجلى مى نماید.
هرچه انسان در اینجا مى بیند آیات بینات الهى است و مثل اینکه این آیات روز افزون و جلوه آن همه ساله بیشتر مى شود.
برگرفته از کتاب «سفرنامه حج» اثر آیت الله العظمی صافی گلپایگانی قدس سره
برای مطالعه بخش های دیگر سفرنامه می توانید بر روی لینک های زیر کلیک کنید:
سفرنامه حج آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (بخش پانزدهم: روز ترویه – عرفات)
ثبت دیدگاه